کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایگاه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پایه گاه
لغتنامه دهخدا
پایه گاه . [ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) پایگاه . رجوع به پایگاه شود.
-
مراهص
لغتنامه دهخدا
مراهص . [ م َ هَِ ] (ع اِ) پایگاه و مرتبه ها . (منتهی الارب ). درجات . مراتب . (متن اللغة).
-
تدبیرگری
لغتنامه دهخدا
تدبیرگری . [ ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) تدبیر کردن . عمل تدبیرگر : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری .فرخی .
-
علی قدر مراتبهم
لغتنامه دهخدا
علی قدر مراتبهم . [ ع َ لا ق َ رِ م َ ت ِ ب ِ هَِ ] (ع ق مرکب ) براندازه ٔ مراتب آنان . به قدر مقام و پایگاه آنان . به میزان مرتبتشان .
-
نعمت ده
لغتنامه دهخدا
نعمت ده . [ ن ِ م َ دِه ْ ] (نف مرکب ) روزی دهنده . رزق رساننده . مقابل نعمت خور و نعمت خواره : نعمت ده و پایگاه سازت سرسبزکن و سخن نوازت .نظامی .
-
عرش پایه
لغتنامه دهخدا
عرش پایه . [ ع َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) عرش پایگاه . که مقامی بلند دارد : سبوح زنان عرش پایه از نور تو کرده عرش سایه .نظامی .
-
پورت آرتور
لغتنامه دهخدا
پورت آرتور. [ پ ُ ] (اِخ ) نام بندری به چین (در ژاپونی ریوجون و در چینی لوشون یا لوشونکو است ) و در شبه جزیره ٔ لیائوتونگ واقع و پایگاه دریائی است کنار دریای زرد.
-
رتقة
لغتنامه دهخدا
رتقة. [ رَ ت َ ق َ ] (ع اِ) پایه . پایگاه . ج ، رَتَق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ راتق . (ناظم الاطباء). رجوع به راتق شود. || گشادگی میان انگشتان . (از اقرب الموارد).
-
کجو
لغتنامه دهخدا
کجو. [ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای بوده است در رویان واز مکانهایی که بنا به نقل رابینو در سفرنامه ٔ مازندران ابوخزیمه در آنجا پایگاه گذارده بود. (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 223). و رجوع به کَجَّه شود.
-
نکورایی
لغتنامه دهخدا
نکورایی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نکورای بودن . صفت نکورای . رجوع به نکورای شود : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری . فرخی .گوید اینجا خاص مهمانْت آمدم اجری خاص از نکورایی فرست .خاقانی .
-
فلک پایگه
لغتنامه دهخدا
فلک پایگه . [ ف َ ل َ گ َه ْ ] (ص مرکب ) آنکه پایگاه ومرتبه اش به بلندی فلک باشد. بلندمرتبه : شها، شهریارا، جهان داورافلک پایگه مشتری پیکرا. نظامی .رجوع به فلک پایه شود.
-
مرتبة
لغتنامه دهخدا
مرتبة.[ م َ ت َ ب َ ] (ع اِ) پایگاه بلند. منزلت رفیع. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به مرتبت و مرتبه شود. || پایگاه . (مهذب الاسماء). منزلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پایه . (منتهی الارب ). مکانت .(منتهی الارب ). رجوع به مرتبه و مرتبت ش...
-
بیزرت
لغتنامه دهخدا
بیزرت . [ زِ ] (اِخ ) بنزرت . شهری در ساحل شمالی تونس . بندرگاه و پایگاه دریایی آن کنار مدیترانه و کنار دریاچه ٔ بنزرت قرار دارد با جمعیت 44681 تن . متوالیاً در تصرف فنیقیها، کارتاژیها، رومیان و دولت بیزانس بود. در 41 هَ . ق . مسلمانان آن را گرفتند س...
-
برفرازیدن
لغتنامه دهخدا
برفرازیدن . [ ب َ ف َدَ ] (مص مرکب ) بلند کردن . برافراشتن . برافراختن .- برفرازیدن سر به آسمان ؛ به پایگاه بلند برآمدن از فخر : طلسمی که ضحاک سازیده بودسرش بآسمان برفرازیده بود. فردوسی .چون سنان رابرفرازی باشدش در صدر جای هرکه اندر خدمتت چون رمح بر...
-
درش
لغتنامه دهخدا
درش . [ دَ ] (اِ) پایگاه و طویله ٔ اسبان . (برهان ) (آنندراج ) : جای علفش نه زین کهن درش از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش . خاقانی (در صفت براق ).|| در فرس باستان (هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است . (یسنا ص 136).