کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایندانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایندانی
لغتنامه دهخدا
پایندانی .[ ی َ ] (حامص ) پذیرفتاری . پذرفتاری . ضمانت . (مجمل اللغه ). کفالت . (مجمل اللغه ) (زمخشری ). زعامت . (مج ). صَبارة. صبر. تضمن . (دهار). ضمان . پذیرفتن ، پذیرفتاری . زِعام . (تاج المصادر) (دهار). تکفّل . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کُفُ...
-
جستوجو در متن
-
بایندانی کردن
لغتنامه دهخدا
بایندانی کردن . [ ی َ ک َ دَ] (مص مرکب ) پایندانی کردن . تکفل . متکفل شدن . حماله . (تاج المصادر بیهقی ).
-
صبارة
لغتنامه دهخدا
صبارة. [ص َ رَ ] (ع مص ) کفیل و پذرفتار شدن کسی را. (منتهی الارب ). پایندانی . ضمانت . (دهار). کفالت . (اقرب الموارد). || انبار کردن گندم . (منتهی الارب ).
-
کفول
لغتنامه دهخدا
کفول . [ ک ُ ] (ع مص ) پذیرفتار کسی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضامن شدن کسی را. (از اقرب الموارد). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) کفل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به کُفل شود.
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع اِمص ) پذرفتاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری . پایندانی . کفالت . (فرهنگ فارسی معین ). || مهتری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهتری . سروری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ضمانت
لغتنامه دهخدا
ضمانت . [ ض َ ن َ ] (ع اِمص ) پذرفتاری . پذیرفتاری . تاوان داری . پایندانی . (مجمل اللغة). ذِمامة. (منتهی الارب ). ضمان . کفالت . || حُب ّ. (منتهی الارب ). || برجاماندگی . (منتهی الارب ). زمین گیری .
-
تکفیل
لغتنامه دهخدا
تکفیل . [ ت َ ] (ع مص ) پایندانی فرا کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). کسی را پذیرفتاری کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پذیرفتاری دادن و پذیرانیدن و تیمارداری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تکفل ش...
-
پذرفتار
لغتنامه دهخدا
پذرفتار. [ پ ِ رُ ] (نف ) پذیرفتار. کفیل . (زمخشری ). حمیل . پایندان . ضامن . کسی که کم و بسیار کسی بر گردن گیرد و برساند. صبیر.غریر. قبیل . (منتهی الارب ). کافل . زعیم : دلت براز خدااز زمانه راهبر است کفت به روزی خلق خدای پذرفتار. اسدی .- پذرفتار شد...
-
کفالة
لغتنامه دهخدا
کفالة. [ ک َ ل َ ] (ع مص ) پذیرفتار گردیدن . (از منتهی الارب ). عیال داری کردن از کسی و انفاق کردن در حق او. (از اقرب الموارد).پذیرفتاری کردن . (ترجمان القرآن ). ضامن و پایندان شدن به کسی . (از شرح قاموس ). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار)...
-
کفل
لغتنامه دهخدا
کفل . [ ک َ] (ع مص ) پذیرفتار دادن .(منتهی الارب ). ضامن شدن . (از اقرب الموارد). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). پذیرفتار دادن و ضامن دادن . (ناظم الاطباء): یقال ، کفلت عنه بالمال لغریمه ؛ یعنی پذیرفتار مال وی شدم در پیش غریم وی . (منته...
-
دعم
لغتنامه دهخدا
دعم . [ دَ ] (ع مص ) فرانهادن ستون را، یا ستون کج شده را راست کردن . (از منتهی الارب ). ستون فا چیزی نهادن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ستون نهادن چیزی را هنگام خم شدن ، یا ستون نهادن چیزی را تا خم نشود. (از اقرب الموارد). || گرد آمدن با ...
-
اکفال
لغتنامه دهخدا
اکفال . [ اِ ] (ع مص ) پذیرفتار گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پذیرفتار گردانیدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). ضامن شدن کسی را. (از اقرب الموارد). پذیرفتاری کردن . (دهار). ضامن و پذیرنده ٔ تعهد کردن . (آنندراج...
-
تکفل
لغتنامه دهخدا
تکفل . [ ت َ ک َف ْ ف ُ ] (ع مص ) پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از زمخشری ). پذیرفتار کسی گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ضامن و متعهد چیزی شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کفالت کردن . (ناظم الاطباء). پذیرف...
-
دامون
لغتنامه دهخدا
دامون . (اِخ ) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان است ، دوست پیتیاس و معاصر دنیس جبار سیراکوس و جبار مذکور وی را محکوم باعدام کرد اما پیش از اجرای حکم اذن یافت که برای تمشیت امور خانه ٔ خویش بزادگاه خود رود و دوستش پیتیاس ازو پایندانی کرد. چون مهلت ...