کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایانبَری پروژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوتاه پایان
لغتنامه دهخدا
کوتاه پایان . (اِ مرکب ) حیوانات اهلی که پای کوتاه دارند مانند گوسفند و بز و میش و خوک ، مقابل بلندپا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).و رجوع به کوتاه پا شود.
-
شکم پایان
لغتنامه دهخدا
شکم پایان . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) حیوانات بطنی رجلی . (لغات فرهنگستان ). شکم پاییان . ج ِ شکمپای . (اصطلاح جانورشناسی )رده ای از نرم تنان که دارای سرمشخص و در قسمت شکم دارای ماهیچه ای هستند که بر روی آن می خزند. صدف این نرمتنان یک پارچه و مارپیچی اس...
-
دوال پایان
لغتنامه دهخدا
دوال پایان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نرم پایان . (یادداشت مؤلف ).
-
قلعه پایان
لغتنامه دهخدا
قلعه پایان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) از دههای اشرف مازندران است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 168 شود.
-
قلعه پایان
لغتنامه دهخدا
قلعه پایان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلباد بخش بهشهر شهرستان ساری ، واقع در 12هزارگزی خاور بهشهر بین راه آهن و شوسه . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 615 تن است . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن بر...
-
نرم پایان
لغتنامه دهخدا
نرم پایان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) نام قبیله ای افسانه ای در مازندران . (؟) (فهرست ولف ). جانورانی خیالی و خرافی به شکل آدمی که پاهای دراز بی استخوان داشته اند. دوال پایان : چو نزدیکی نرم پایان رسید [ اسکندر ]نگه کرد و مردم بی اندازه دیدنه اسب و نه جوشن ...
-
پایان آبه
لغتنامه دهخدا
پایان آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) پس آب ، مقابل سرآبه : این پایان آبه ٔ دنیاست که بشما رسید بدین خوشی تا سرآبه اش چگونه باشد. (کتاب المعارف ).
-
پایان بین
لغتنامه دهخدا
پایان بین . (نف مرکب ) عاقبت بین . عاقبت نگر. عاقبت اندیش : هر که پایان بین تر او مسعودتر.مولوی .
-
پایان بینی
لغتنامه دهخدا
پایان بینی . (حامص مرکب ) عاقبت اندیشی . عاقبت بینی : امرش آمد کاتّباع نوح کن ترک پایان بینی مشروح کن .مولوی .
-
پایان پذیر
لغتنامه دهخدا
پایان پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) خاتمه پذیر. تمام شدنی .
-
پایان نگر
لغتنامه دهخدا
پایان نگر. [ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) پایان بین . عاقبت بین . عاقبت اندیش . دوراندیش : چشم شه دو گز همی دیداز لغزچشم آن پایان نگر پنجاه گز.مولوی .
-
پایان نگری
لغتنامه دهخدا
پایان نگری . [ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) دوراندیشی . عاقبت اندیشی .
-
بی پایان
لغتنامه دهخدا
بی پایان . (ص مرکب ) آنکه نهایت ندارد. (آنندراج ). بی انتها و بی کران و لایتناهی ̍ و بی آخر. (ناظم الاطباء) : الحق راه آن را دراز و بی پایان یافتم . (کلیله و دمنه ).