کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاگشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاگشا
لغتنامه دهخدا
پاگشا. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) جشن میهمانی عروس در خانواده های اقوام داماد و عروس .
-
واژههای مشابه
-
پاگشا کردن
لغتنامه دهخدا
پاگشا کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاگشا کردن عروس را؛ وی را بنخستین جشن میهمانی که در خانه های خویشاوندان داماد منعقد میشود خواندن . به مهمانی خواندن عروس را بار اول بخانه ٔ نزدیکان داماد و عروس .
-
جستوجو در متن
-
پای گشادن
لغتنامه دهخدا
پای گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) بازآمدن باشد. بمعنی اینکه قبل از این نمی آمد و حالا می آید. (برهان ). پاگشا کردن . || طلاق دادن . (برهان ). مطلقه کردن . || گریختن . (برهان ).
-
گشا
لغتنامه دهخدا
گشا. [ گ ُ ] (نف ) گشاینده . همیشه به صورت ترکیب آید: بخت گشا. بندگشا. بند و گشا. پاگشا. جهان گشا. چهره گشا. دل گشا. راه گشا. رگ گشا (فصاد). روزه گشا. روگشا. عالم گشا. عقده گشا. کارگشا. کشورگشا. گره گشا. گیتی گشا. مشکل گشا. نافه گشا. ولایت گشا : دم ا...