کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پامال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پامال
لغتنامه دهخدا
پامال . (ن مف مرکب ) پایمال .بپای سپرده . || از میان رفته . || زبون . خوار. ذلیل . (شعوری ). || پامال شدن و پایمال کردن ، پایمال شدن و پایمال کردن ؛ زیر پاشدن و زیر پا کردن . از میان رفتن و از میان بردن .
-
جستوجو در متن
-
چزانیدن
لغتنامه دهخدا
چزانیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) چزاندن . ضعیفی و حقیری را آزار کردن . ضعیف چزانی کردن . کسی را به زبان یا بعمل چزاندن و آزار کردن . || حق ضعیفان را پامال کردن . رجوع به چزاندن شود.
-
گاو در خرمن کردن
لغتنامه دهخدا
گاو در خرمن کردن . [ دَ خ َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار کسی را پامال کردن و رسوا کردن و خراب و تباه ساختن . (غیاث ) : تا چوکاهش فلک دهد بربادخصم را گاو کرده در خرمن .ظهوری (از آنندراج ).
-
مدعسق
لغتنامه دهخدا
مدعسق . [ م ُ دَ س ِ ] (ع ص ) حمله آورنده . (آنندراج ). آنکه حمله میکند بر دیگری . (ناظم الاطباء). || شتران پامال کننده و شکننده ٔ حوض . (آنندراج ). رجوع به دعسقة شود.
-
بازیکده
لغتنامه دهخدا
بازیکده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) بازیگاه .(آنندراج ). بازی جا. محل بازی و نمایش : از شوخی طفلان شده پامال هوسهابازیکده ٔ لابه و لاغ است دل ما. ظهوری (از آنندراج ).و رجوع به بازیگاه شود.
-
پیل مال
لغتنامه دهخدا
پیل مال . (ن مف مرکب ) مالیده به پیل . مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل . که پیل در زیر پای مالیده باشد. پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل . (غیاث ). کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه . (انجمن آرا). کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن . (برهان...
-
جوس
لغتنامه دهخدا
جوس . [ ج َ ] (ع مص ) گشتن در میان سرایها برای غارت و جستن آنچه در اوست . (منتهی الارب ). در سرای بگشتن برای غارت . (ترجمان علامه ترتیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). || نیک جستن چیزی را. || پامال کردن . || مقهور ساختن . || کشتن بشب از دلیری . (منتهی ا...
-
جوسان
لغتنامه دهخدا
جوسان . [ ج َ وَ ] (ع مص ) شب گشتن . (تاج المصادر). طواف کردن در شب . (ذیل اقرب الموارد از لسان ). || گشتن در میان سرایها برای غارت و جستن آنچه در اوست . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). || نیک جستن چیزی را. || پامال کردن و مقهور ساختن . || ک...
-
دحملة
لغتنامه دهخدا
دحملة. [ دَ م َ ل َ ] (ع مص ) غلطانیدن چیزی را بر زمین . || گذاشتن قوم را برابر شدگان به زمین افتاده و پامال . || (ص ) زن لاغر فروهشته پوست . (منتهی الارب ). || زن دفزک نازک اندام . از لغات اضداد است . (منتهی الارب ).
-
ساغر برتارک شکستن
لغتنامه دهخدا
ساغر برتارک شکستن . [ غ َ ب َ رَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ساغربر سر کشیدن . ساغر بر تارک کشیدن . شراب خوردن بیکبار چنانکه از آن چیزی نماند. یا بکمال شوق و رغبت خوردن : مغزهشیاری است پامال خمارساغری بر تارک مستی شکن .ظهوری (از آنندراج ).
-
سنگ آستان
لغتنامه دهخدا
سنگ آستان . [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ آستانه . دهلیزخانه . (آنندراج ). سنگ که در آستان یا آستانه ٔ در بکار رفته باشد : زیر سر گنجی ز سنگ آستانش داشتم سر به این معنی مرا در کوی او پامال بود.میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج ).
-
شاخ بر دیوار
لغتنامه دهخدا
شاخ بر دیوار. [ ب َ دی ] (ص مرکب ) کنایه از مردمان پیش خود برپا و زعمی و گردنکش باشد. (برهان قاطع). شاخ به دیوار. (آنندراج ) : فردا کندت زمانه پامال چو خاک امروز اگر چه شاخ بر دیواری . ظهوری (از انجمن آرا).باغبان چمن بود دلگیراز درختان شاخ بر دیوار. ...
-
مدحمل
لغتنامه دهخدا
مدحمل . [ م ُ دَ م ِ ] (ع ص ) غلطاننده بر زمین . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).نعت فاعلی است از دحملة، به معنی دحرجة. رجوع به دحملة شود. || که افتادگان و با خاک یکسان شدگان را می گذارد و پامال میکند . نعت فاعلی است از دحملة. رجوع به دحملة شود.
-
چزاندن
لغتنامه دهخدا
چزاندن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) آزار سخت دادن ، در زبان تکلمی اصفهان . (فرهنگ نظام ). در تداول عامه (از جمله در تهران ) ضعیف و زبونی را بگفتار یا بکردار آزار کردن . المی به جسم یا روح ضعیف تر از خود رسانیدن . || حق ضعیفی ، چون طفل صغیر و مانند او را ...