کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پام
لغتنامه دهخدا
پام . (اِ) وام . قرض . دین . || شبیه و نظیر. || رنگ و لون . (برهان ). گون . گونه . فام : [ آفتاب در الوان دلالت دارد بر ] روشنائی و سرخ پامی . (التفهیم ).
-
واژههای مشابه
-
پام پلون
لغتنامه دهخدا
پام پلون . [ پ ِ ] (اِخ ) شهری مستحکم به اسپانیا، مرکز ایالت ناوار. به شمال ارگاژ. دارای 32000 تن سکنه و آنرا کلیسائی زیباست .
-
جستوجو در متن
-
پامفله
لغتنامه دهخدا
پامفله .[ ل ِ ] (اِخ ) مقالات فکاهی مشهور که پ .ل . کوریه بر ضد اعمال رستوراسیون نگاشته است . (پام فل ِ دِ پام فل ِ) در میان دیگر قطعات از حیث سبک و ذوق و هنر شاهکاری بشمار است . (1816-1824م ./ 1231-1239 هَ . ق .).
-
فازلیس
لغتنامه دهخدا
فازلیس . [ زِ ] (اِخ ) شهری بود در پام فیلیه و جزایر کیانه (سی یانه ) در نزدیک بغاز استانبول کنونی . درتاریخ روابط ایران و یونان در زمان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی به نام این شهر در معاهده ٔ صلح سیمون اشاره شده است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 93 ...
-
اوام
لغتنامه دهخدا
اوام . [ اَ ] (اِ) ابام . قرض و وام . (از برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) : پس خواجه ابوطاهر را بسبب صوفیان اوامی افتاد.(اسرارالتوحید).وگر از تنگ شکر خرج نخواهی که کنی با وام از سخن من بستان شیرینی . کمال اسماعیل .تا در این شهر آمدم از بس اوام من ر...
-
پر و پا
لغتنامه دهخدا
پر و پا. [ پ َ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پا: پر و پام نجس شده . || پیش آمد : خوب پر و پائی برای فلان افتاده است . چنین پر و پائی برای هیچکس نیفتاده . || بنیان محکم . اساس استوار: گفته های او پر و پائی ندارد.- از پر و پا افتادن ؛ آمد و رفت قطع شدن :...
-
چرته
لغتنامه دهخدا
چرته . [ چ َت َ / ت ِ ] (اِ) بمعنی رنگ و لون باشد. (برهان ) . چرده . (انجمن آرا). پوست سیه رنگ . (انجمن آرا). بمعنی رنگ و پوست آدمی . (آنندراج ) (غیاث ). بمعنی لون و رنگ باشد و آن را چرده نیز نامند. (جهانگیری ). رنگ و لون و گون . (ناظم الاطباء). رنگ ...
-
اسپانبر
لغتنامه دهخدا
اسپانبر. [ اَ پام ْ ب َ ] (اِخ ) اَسْبانْبَر. در مشرق تیسفون محله ٔ اسپانبر واقع بود و این محلی است که امروزه بقعه ٔ سلمان پاک که از آثار اسلامی است در آن دیده میشودو هم در آنجا آثار خرابه های بسیار موجود است که طاق کسری را احاطه کرده اند. این اراضی ...
-
ارته باذ
لغتنامه دهخدا
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) والی فریگیه ٔ سفلی (فریگیه ٔ هلس پونت ) بزمان اردشیر سوم هخامنشی . وی در 356 ق . م . بر او یاغی شده ، خارِس نام آتنی را با جمعی از سپاهیان یونانی بخدمت خود اجیر کرد. اردشیر قشونی مرکب از هفتاد هزار نفر بقصد او فرستاد و تِی...
-
پردیکاس
لغتنامه دهخدا
پردیکاس . [ پ ِ ] (اِخ ) از سرداران اسکندر مقدونی . وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که رو...
-
لابینوس
لغتنامه دهخدا
لابینوس . (اِخ ) نام صاحب منصبی رومی که در خدمت دولت پارت میزیست و از ترتیب سپاه آرائی و طرز جنگ رومیهااطلاعاتی بکمال داشت . او پسر تیتوس ، مأمور سزار در گالیا، بود بعدها بروتوس و کاسیوس او را نزد اُرُد به سفارت فرستادند و در دربار ایران متوقف بود ک...
-
وام
لغتنامه دهخدا
وام . (اِ) فام . افام . بام . پام . اوام . پهلوی : اپام (قرض ، دین )، ایرانی : آپمنه # (چیزی که دریافت شود) . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). قرض . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). دی...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...