کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پالودن
لغتنامه دهخدا
پالودن . [ دَ ] (مص ) ترویق . تصفیه . صافی کردن . صاف کردن . (رشیدی ) (برهان ). تصفیه کردن . مصفّی کردن . پالیدن . پالائیدن . از مصفاة گذرانیدن .از صافی گذرانیدن . از صافی یا غربال نرمه ٔ کوفته یاصافی چیزی را گرفتن و از زبره و دردی و خرّه جدا کردن . ...
-
واژههای مشابه
-
خون پالودن
لغتنامه دهخدا
خون پالودن . [ دَ ] (مص مرکب ) خون فشاندن . خون دوانیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
پالایان
لغتنامه دهخدا
پالایان . (نف ، ق ) در حال پالودن .
-
پالادن
لغتنامه دهخدا
پالادن .[ دَ ] (مص ) پالودن و پالایش و صاف کردن . (برهان ).
-
پالودنی
لغتنامه دهخدا
پالودنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که در خور پالودن است .
-
شخل
لغتنامه دهخدا
شخل . [ش َ ] (ع مص ) پالودن . چون پالودن شراب . (منتهی الارب ). صاف کردن شراب . (از اقرب الموارد). || دوشیدن شترماده را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فانیدن
لغتنامه دهخدا
فانیدن . [ دَ ] (مص ) تصفیه ٔ شکر نمودن و پالودن آن را. (آنندراج ). رجوع به پانیدن شود.
-
روباص
لغتنامه دهخدا
روباص . (ع مص ) عمل خالص کردن و پالودن فلز. (از دزی ). و رجوع به رَوْبَصة شود.
-
روبصة
لغتنامه دهخدا
روبصة. [ رَ ب َ ص َ ] (ع مص ) خالص کردن و پالودن فلزات . (از دزی ج 1 ص 564). و رجوع به روباص شود.
-
ناپالودنی
لغتنامه دهخدا
ناپالودنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل پالودن نیست . که ازدر ترویق و تصفیه نیست . که نتوان آن را صافی و مروق کرد. مقابل پالودنی .
-
افساردن
لغتنامه دهخدا
افساردن .[ اَ دَ ] (مص ) افشاردن . پالودن . || سخن گفتن بی معنی و بطور زشتی و بی ادبی . (ناظم الاطباء).
-
بالافتن
لغتنامه دهخدا
بالافتن . [ ت َ ] (مص ) پالودن . صاف کردن . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 181) (ناظم الاطباء). جای دیگر دیده نشد.
-
پالش
لغتنامه دهخدا
پالش . [ ل ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پالودن . افزون شدن و بالیدن و افزایش . (برهان ). فزونی . افزونی . || تصفیه .