کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پافزار
لغتنامه دهخدا
پافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله ربع مسکون چیست در پای تو گرد پافزار. امیرخسرو.و رجوع به پاافزار شود.
-
جستوجو در متن
-
پاافزار
لغتنامه دهخدا
پاافزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) پاپوش . کفش . خف . پافزار. پااَوزار.
-
پای افزار
لغتنامه دهخدا
پای افزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پافزار. هم لخت . پاپوش . کفش و موزه و امثال آن . پَوزار. مَداس . مَدواس . (شرح قاموس ) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. (کلیله و دمنه ).مرد در جوی را بدریابارجان و سر دان همیشه پای افزار. سنائی .طرب زآنگو...