کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاسگاه
لغتنامه دهخدا
پاسگاه . (اِ مرکب ) جای پاسبانان . جای دیده بانان : فرود آمدند از دو جانب سپاه یزکها نشاندند بر پاسگاه .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
گهرباران
لغتنامه دهخدا
گهرباران . [ گ ُ هََ ] (اِخ ) نام پاسگاه مرزبانی کشور و شعبه ٔ شیلات جزیره ٔ میانکاله است . این محل در 15هزارگزی باختر امیرآباد واقع است و سکنه ٔ آن افراد پاسگاه و کارگران شیلات می باشند. آب آن از چاهی که در 500 گزی پاسگاه واقع است ، تأمین میشود. (ا...
-
تازه آباد
لغتنامه دهخدا
تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاه های مرزبانی کشور در مرز ایران و شوروی که در دشت گرگان واقع است . این پاسگاه در 35هزارگزی شمال گمیشان نزدیک دریا واقع شده . آب آشامیدنی افراد پاسگاه از رودخانه ٔگرگان حمل میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)...
-
قلعه لان
لغتنامه دهخدا
قلعه لان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاههای مرزبانی بخش سومار شهرستان قصرشیرین ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری پاسگاه کانی شیخ . فعلاً پاسگاه دایر نیست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
شیلان
لغتنامه دهخدا
شیلان . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . آب از چشمه . پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
قزاقخانه
لغتنامه دهخدا
قزاقخانه . [ ق َزْ زا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای سکونت قزاقان . پاسگاه قزاقان . رجوع به قزاق شود.
-
امیرآباد
لغتنامه دهخدا
امیرآباد. [ اَ ] (اِخ ) نام پاسگاه مرزبانی و شعبه ٔ شیلات در جزیره ٔ میان کاله است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چنگوله
لغتنامه دهخدا
چنگوله . [ چ َ گ ُ ل ِ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاههای گمرک و مرزبانی بخش مهران شهرستان ایلام است . در 54 هزارگزی جنوب خاور مهران و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مهران به دهلران واقعاست . کوهستانی و گرمسیر است . پاسگاه در دره ٔ کنار رودخانه ٔ چنگوله واقع شد...
-
گج سر
لغتنامه دهخدا
گج سر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لور شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران ، سرراه شوسه ٔ کرج به چالوس . سکنه ٔ آن 50 تن است و پاسگاه پاسبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دم سیاه
لغتنامه دهخدا
دم سیاه . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد با 1123 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیلرو است . و شعبه ٔ آمار و بهداری و پاسگاه نگهبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ددان
لغتنامه دهخدا
ددان . [ دَ ](اِخ ) دَیْدان . العلا. واحه ای در قسمت شمالی حجاز، عربستان سعودی ، در قدیم پاسگاه اصلی شمالی دولت سبا بود و در اطراف آن کتیبه های فراوان مربوط به تمدن عرب قبل از اسلام کشف شده است . (دایرة المعارف فارسی ).
-
راهدارخانه
لغتنامه دهخدا
راهدارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گمرک . (یادداشت مؤلف ). محل گمرک . باجگاه . گمرک خانه . (یادداشت مؤلف ). راهداری . محل گرفتن عوارض یا مالیات راه . باجگیران . جایگاه محافظان راهها در طول راه . پاسگاه قره سورانها.
-
شمسی
لغتنامه دهخدا
شمسی . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 1075 تن . آب آن از قنات . راه آن ماشین رو. دبستان ، پاسگاه ژاندارمری و یک گنبد قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 574 تن . آب از رودخانه ٔ محلی . پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).