کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پازوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پازوار
لغتنامه دهخدا
پازوار. [ زَ ] (اِخ ) بلوکی به شهرستان بابل (بارفروش ) دارای هجده قریه و سه فرسنگ در یک فرسنگ و نیم مربع مساحت . و بندر بابلسر (مشهدسر) کرسی آن است . حدود آن از شمال ، بحر خزر و از مشرق بلوک با نصرکلا و از جنوب قصبه ٔ امیرکلا و حومه ٔ آن و از مغرب بل...
-
جستوجو در متن
-
بازوار
لغتنامه دهخدا
بازوار. (اِخ ) پازوار. رجوع به پازوار شود.
-
بازواری
لغتنامه دهخدا
بازواری . (ص نسبی ) پازواری . که اهل پازوار مازندران باشد. رجوع به بازواری (اِخ ) و پازواری شود.
-
کردکلا
لغتنامه دهخدا
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بابلسر شهرستان بابل . معتدل و مرطوب است و 185 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
ارمیج کلا
لغتنامه دهخدا
ارمیج کلا. [ اَ ک َ ] (اِخ ) موضعی است در پازوار از مشهدسر مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ).
-
بابابیک کمانگر
لغتنامه دهخدا
بابابیک کمانگر. [ ب َ ک ِ ک َ گ َ ] (اِخ ) موضعی است از پازوار مشهد سر مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ).
-
میربازار
لغتنامه دهخدا
میربازار. (اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل ، واقع در 12هزارگزی شمال بابل با 430 تن جمعیت . آب آن از چاه و رود است و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
ارمیج کلامری
لغتنامه دهخدا
ارمیج کلامری .[ اَ ک َ م َ ] (اِخ ) موضعی است در پازوار از مشهدسر مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ). و آن جز ارمیج کلای سابق الذکر است .
-
امیرپازواری
لغتنامه دهخدا
امیرپازواری . [ اَ ] (اِخ ) شاعری از مردم پازوار (قریه ای به بابلسر مازندران ) که بزبان طبری شعر می گفته است و دیوان او در پطرزبورغ (لنین گراد) بطبع رسیده است . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به امیر (نام آهنگ ) شود.
-
خجیر
لغتنامه دهخدا
خجیر. [ خ ُ / خ ِ ] (ص )خوب . زیبا. جمیل . خوش صورت . صاحب حسن . (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). || پسندیده . دانشمند. آنرا هجیر نیز گویند. (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) : بشاه جوان ...
-
تبری
لغتنامه دهخدا
تبری . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) امیر، نام مردی از اهل پازوار قریب به شهر بارفروش که او را شیخ العجم خوانده اند. به وزنی خاص اشعار بزبان دری مازندری گفته دیوانش حاضر و به تبری مشهور است . (انجمن آرا) (آنندراج ). امیر پازواری طبری بود و ترجمه ٔ احوال وی در «...
-
درزیکلا
لغتنامه دهخدا
درزیکلا. [ دَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل واقع در 8 هزارگزی شمال بابل و کنار راه شوسه ٔ بابل به بابلسر با 320 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هراز و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
رضا کلا
لغتنامه دهخدا
رضا کلا. [ رِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل . سکنه 140 تن . آب آن از رودخانه بابل و چاه . محصول آنجا کنجد و صیفی و پنبه و غلات و باقلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
مشهدسرا
لغتنامه دهخدا
مشهدسرا. [ م َ هََ س َ ] (اِخ ) بندر بارفروش مشهدسر است که بر مصب رود بابل واقع است . جاده ٔ بارفروش به مشهدسر از حمزه کلا و نعل کلاو امیرکلا و پازوار و میربازار که در هفت میلی مشهدسراست ... می گذرد. (ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 72)....