کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارچه ابریشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پارچه پارچه
لغتنامه دهخدا
پارچه پارچه . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) شاخ شاخ . پاره پاره . لَخت لَخت . لت لت .- پارچه پارچه کردن ، پاره پاره کردن .
-
کوله پارچه
لغتنامه دهخدا
کوله پارچه . [ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان برزرود که در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
نیم پارچه
لغتنامه دهخدا
نیم پارچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فالج نیمه ٔ بدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 45).
-
پارچه باف
لغتنامه دهخدا
پارچه باف . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) نساج . جولاه . جولاهه .
-
جستوجو در متن
-
اگلیون
لغتنامه دهخدا
اگلیون . [ اَ گ َل ْ ] (اِ) پارچه ٔ ابریشمی هفت رنگ . || پارچه ٔ ابریشمی گلدار دمشقی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اکلیون شود. || (اِخ ) به یونانی کتاب انجیل را گویند. (آنندراج ). رجوع به انگلیون و اکلیون و انجیل شود.
-
دارایی
لغتنامه دهخدا
دارایی . (اِ) یک نوع پارچه ٔ ابریشمی که چند تاری پنبه در آن باشد. (ناظم الاطباء).
-
اکلیون
لغتنامه دهخدا
اکلیون . [ اَ ک َل ْ ] (اِ) صفحه ٔ نقاشی مانی . || بوقلمون . (از برهان ) (ناظم الاطباء). || قسمی از پارچه ٔ ابریشمی مخمل مانندی گلدار و منقش . (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ ابریشمی گلدار. (از شعوری ج 1 ورق 122). و رجوع به اگلیون شود.
-
کیمخا
لغتنامه دهخدا
کیمخا. (اِ) پارچه ٔ ابریشمی زردوزی شده . کیمخاب . (ناظم الاطباء). رجوع به کمخا و کمخاب شود.
-
ناسنج
لغتنامه دهخدا
ناسنج . [ س َ ] (اِ) نوعی از بافته ٔ اعلی که آن را پارچه ٔ بهشتی نیز گویند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || پارچه ٔ ابریشمی زربافته . (ناظم الاطباء).
-
کرکر
لغتنامه دهخدا
کرکر. [ ک ُ ک ُ ] (اِ) نوعی پارچه ٔ ضخیم و گرانبها. (یادداشت مؤلف ). نوعی پارچه ٔ نخی یا ابریشمی که بدان پرده و رویه ٔ مبل سازند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
لائی
لغتنامه دهخدا
لائی . (اِ) حشو جامه از پارچه . || نوعی از بافته ٔ ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست . (آنندراج ).
-
الاجة
لغتنامه دهخدا
الاجة. [ اَ ج َ ] (اِ) مؤلف دزی آرد: ترکی است بمعنی رنگارنگ . پارچه ٔ ابریشمی مخطط. در کتاب فرهنگ فرانسه - عربی تألیف الیوس بکتور چ 2 پاریس بسال 1864 XII 308 آمده : پارچه های ابریشمی و پنبه ای دو نوعند یکی را الاجا شامی و دیگری را الاجا هندی نامند....
-
کرپ
لغتنامه دهخدا
کرپ . [ ک ِ رِ ] (فرانسوی ، اِ) پارچه ٔ روشن از حریر یا از پشم لطیف .- کرپ دُشین ؛ کرپ ابریشمی که از پارچه های کرپ معمولی ضخیم تر است . (لاروس ). || مصنوعی از جنس کائوچو.- تخت کرپ ؛ کفش که تخت و زیره ٔ آن از جنس کرپ شود.
-
چادر عبایی
لغتنامه دهخدا
چادر عبایی . [ دَ / دُ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تربت حیدری ، چادِر عَبائی .چادری که از پارچه ٔ ابریشمی سیاه رنگ بر سر کنند.