کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارسای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارسای
لغتنامه دهخدا
پارسای . (ص ) پارسا. عفیف . حصور. وَرِع . رجوع به پارسا شود.
-
جستوجو در متن
-
لعة
لغتنامه دهخدا
لعة. [ل َع ْ ع َ ] (ع مص ) زن پارسای ملیحه . (منتهی الارب ).
-
کرح
لغتنامه دهخدا
کرح . [ ک ِ ] (ع اِ) خانه ٔ پارسای ترسایان . ج ، اَکراح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خانه ٔ راهب . ج ، اَکراح . (اقرب الموارد).
-
خراب اندرون
لغتنامه دهخدا
خراب اندرون . [ خ َ اَ دَ ] (ص مرکب ) بدباطن . خراب باطن . شریر. بدنفس : نکوسیرت بی تکلف برون به از پارسای خراب اندرون .سعدی (بوستان ).
-
عبادت نمای
لغتنامه دهخدا
عبادت نمای . [ ع ِ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) ریاکار. آنکه عبادت در پیش دیده ٔ خلق کند. آنکه عبادت به دیگران نماید : گنه کار اندیشه ناک از خدای به از پارسای عبادت نمای .سعدی (بوستان ).
-
رهابنة
لغتنامه دهخدا
رهابنة. [ رَ ب ِ ن َ ] (ع اِ) ج ِ رُهبان . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). ج ِ راهب . (منتهی الارب ). پارسای ترسایان . (آنندراج ). رجوع به رهبان شود.
-
اکراح
لغتنامه دهخدا
اکراح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِرح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کرح به معنی خانه ٔ پارسای ترسایان . (آنندراج ). و رجوع به کرح شود.
-
نهام
لغتنامه دهخدا
نهام . [ ن ُ ] (ع اِ) مرغی است یا جغد. (منتهی الارب ). پرنده ای است شبه هام و گفته اند جغد است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). یا نوعی پرنده و یا جغد نر. (از متن اللغة). ج ، نُهُم . || پارسای ترسایان که در کلیسا باشد. (منتهی الارب ). راهب دیرنشین...
-
ورع
لغتنامه دهخدا
ورع . [ وَ رِ ] (ع ص ) پرهیزگار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پارسا. باورع . خویشتن دار. پارسای . (نصاب ). || بددل . || خرد و حقیر. کوچک . || سست . || بی خیر و بی فایده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ترسو و جبان . (ناظم الاطباء)...
-
جلذی
لغتنامه دهخدا
جلذی . [ ج ُ ذی ی ] (ع ص ،اِ) شتر استوار درشت . (منتهی الارب ). || صانع و کارگر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || راهب . (اقرب الموارد). پارسای ترسایان . (منتهی الارب ). || خادم کلیسیا. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || رفتار سبک و تیز. (منتهی الا...
-
جلاذی
لغتنامه دهخدا
جلاذی . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) شتر استوار درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || صانع و کارگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || راهب . (از اقرب الموارد). پارسای ترسایان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خادم کلیسا. (ناظم الاطباء) (...
-
ربیط
لغتنامه دهخدا
ربیط. [ رَ ] (ع ص ) مربوط. بسته شده . (ناظم الاطباء). مربوط. (اقرب الموارد). ستوربسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پارسای ترسایان . || زاهد و حکیم که خود را از لوث دنیا بازداشته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد دلیر که نگریزد. (آ...
-
ماویة
لغتنامه دهخدا
ماویة. [ وی ی َ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی . (تاج العروس ،ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص 129 و حاشیه ٔ ص 263). و رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 344 شود : یار تو خیر و خرمی چون پارسای ف...
-
ابیل
لغتنامه دهخدا
ابیل . [ اَ ] (ع ص ،اِ) به زبان سُریانی ، مهتر ترسایان . پارسای ترسایان . صاحب ناقوس ترسایان . (منتهی الارب ). سر زاهدان نصاری . (مهذب الأسماء). راهب نصاری . (دستوراللغه ). رئیس نصاری . کشیش سر زاهدان . ابیلی . (السامی فی الاسامی ).- ابیل الابیلین ...