کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاذ
لغتنامه دهخدا
پاذ. (اِخ )دهی به شمال مشهد مقدّس رضوی میان اندرخ و رازان .
-
واژههای همآوا
-
پاز
لغتنامه دهخدا
پاز. (ص ) بی غش . (برهان ). پاک . خالص . || نازک و لطیف . (برهان ).
-
پاز
لغتنامه دهخدا
پاز. [ زز ] (اِخ ) مرکز بولیوی بر ساحل شرقی دریاچه ٔ تی تی کاکاو آن بوسیله ٔ راه آهن به اقیانوس ساکن متصل میگردد ودارای 150000 تن سکنه و از مراکز مهم تجارتی است .