کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاداشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاداشن
لغتنامه دهخدا
پاداشن . [ ش َ ] (اِ) پاداش . پاداشت : دهد ولی ّ ترا کردگار پاداشن دهد عدوی ترا روزگار بادافراه . فرخی .شتابکارتر از باد وقت پاداشن درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه . فرخی .خلق را داند کرد او مهی و داند داشت چه به پاداشن نیک و چه ببد بادافراه . فرخی ...
-
جستوجو در متن
-
پای داش
لغتنامه دهخدا
پای داش . (اِ مرکب ) پاداش . اجر. مزد. پاداشن .
-
باداش
لغتنامه دهخدا
باداش . (اِ) سزا. مکافات و جزای نیکی را گویند و ببای فارسی هم آمده است . (برهان ). مکافات و جزای نیکی را گویند و ببای فارسی هم آمده است و آنرا پاداشن بزیادتی نون در آخر نیز گفته اند، فرخی گفته :شتاب گیرد و گرمی بوقت پاداشن صبور گردد وآهسته وقت بادافر...
-
یزش
لغتنامه دهخدا
یزش . [ ی َ زِ ] (اِمص ) عبادت . پرستش . (یادداشت مؤلف ). صورت جدید یزشن مانند پاداش و پاداشن ، کنش وکنشن ، که نون آخر حذف میشود. و رجوع یه یزشن شود.
-
بادان
لغتنامه دهخدا
بادان . (ص ) مخفف آبادان است که نقیض خراب باشد. (برهان ). رجوع به بادان فیروز در برهان شود. || (اِ) پاداش و جزای نیکی . (برهان ) . رجوع به بادآفراه ، بادافراه ، بادافره ، بادافرا، بادافراش ، باداش ، پاداش ، باداشن ، پاداشن شود.
-
باداشن
لغتنامه دهخدا
باداشن . [ ش َ ] (اِ) جزای نیکیست ضد بادافراه که جزای بدیست . ناصرخسرو گوید : آن کن از طاعت و نیکی که نداری شرم چون به بینیش در آن معدن باداشن .و جمال الدین عبدالرزاق نیز فرماید : وگر به لذت مشغول احتلامست آن جنب ز خواب درآئی بروز باداشن .و ببای فارس...
-
بادافراه
لغتنامه دهخدا
بادافراه . [ اَ ] (اِ مرکب ) مخفف بادآفراه . (فرهنگ نظام ). بمعنی بادآفراه است که جزا و مکافات بدی باشد. (برهان ). عقوبت باشد و پاداش ضد بادافراه است . (معیار جمالی ). مکافات بدیست . (آنندراج ). عقوبت و پاداش بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 423). مکافات...
-
درنگ پیشه
لغتنامه دهخدا
درنگ پیشه . [ دِ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) درنگ کار. صبور و با استقامت . با تحمل و شکیبا. ثابت قدم : مبارزانی همدست و لشکری هم پشت درنگ پیشه به فرّ و شتابکار به کر. فرخی .شتابکارتر از باد وقت پاداشن درنگ پیشه تر از کوه وقت پادافراه .فرخی .
-
شن
لغتنامه دهخدا
شن . [ َ-ِش ْ ] (پسوند) پسوند اسم مصدر در پهلوی که در چند کلمه ٔ فارسی عیناً باقی مانده و در موارد دیگر تنها «ش » آن بجای مانده است و آن به دوم شخص امر حاضرمی پیوندد: کُنِشْن ، رَوِشْن ، بوِشْن ، دَهِشْن ، گوارِشْن . کلمه ٔ پاداشن از همین قبیل است با...
-
بادافرا
لغتنامه دهخدا
بادافرا. [ اَ ] (اِ مرکب ) جزای فعل بد را گویند مقابل پاداش . رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 149 برگ ب شود. مکافات و عقوبت و انتقام . (ناظم الاطباء). سزا. رجوع به بادافراش ، بادآفراه ، باداشن ، پاداشن ، باداش ، پاداش ، بادافراه ، بادافره ، بادان ، پادآف...
-
پاداشت
لغتنامه دهخدا
پاداشت . (اِ) جزا و سزا نیکی یا بدی را : و پاداشت را از اینجا جزاگویند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و جزا پاداشت باشد اِمّا بخیر و اِمّا بشر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || جزای نیکی . (اوبهی ). ثواب . مثوبة. مقابل بادافراه : موافقان ترا و مخالفان تراز مه...
-
زلیف
لغتنامه دهخدا
زلیف . [ زَ ] (اِ) ترس و وهم . (برهان ). ترس و بیم . (فرهنگ جهانگیری ). ترس . بیم . هول . هراس . (ناظم الاطباء). زلیفن . (فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بیم و تهدید و انتقام و آن را زلیفن به اضافه ٔ نون در آخر نیز گفته اند، چنانکه پاداش ، پاداشن ، گذارش ،...
-
شتابکار
لغتنامه دهخدا
شتابکار.[ ش ِ ] (ص مرکب ) عجول . کرمند. عاجل . کسی که از روی عجله کاری کند. خَدِب . (منتهی الارب ). قُلقُل . (منتهی الارب ). شتابنده و ساعی . (ناظم الاطباء) : شتابکارتر از باد وقت پاداشن درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه . فرخی .مبارزانی همدست و لشکری...
-
منشن
لغتنامه دهخدا
منشن . [ م َ ن ِ ] (اِ) به معنی منش است که به معنی خوی و طبیعت باشد. (برهان ). مزید علیه منش بر قیاس گزارشن و پاداشن . (آنندراج ). خوی و سرشت و منش و طبیعت و مزاج . (ناظم الاطباء). || همت و کرم . (برهان ). همت و کرم و جوانمردی . || وقار و گرانی و شکو...