کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پائیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پائیدن
لغتنامه دهخدا
پائیدن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . ببودن . بایستادن . ماندن . درنگ کردن : ای ز همه مردمی تهی و تهک مردم نزدیک تو چرا پاید . ابوشکور (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).اگر خفته ای زود برجه ز جای وگر خود بپائی زمانی مپای . دقیقی .بترس ای گنهکار و نزد من آی به ایو...
-
واژههای مشابه
-
چارچشمی پائیدن
لغتنامه دهخدا
چارچشمی پائیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بدقت نگاه کردن و پائیدن و مواظب آن بودن . کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن و بدقت مراقب و مواظب آنکس یا آن چیز بودن . پائیدن چیزی بدقت و مراقب بودن که آن را ندزدند یا آسیبی به آن نرسد و رجوع به چارچشمی...
-
چهارچشمی پائیدن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی پائیدن . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) به دقت در چیزی نگریستن . کسی را زیر نظر داشتن و به دقت مواظب اعمال و رفتار وی بودن . رجوع به چارچشمی پائیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
ناپائیدن
لغتنامه دهخدا
ناپائیدن . [ دَ ] (مص منفی ) مقابل پائیدن . رجوع به پائیدن شود.
-
نپائیدن
لغتنامه دهخدا
نپائیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل پائیدن . رجوع به پائیدن شود : نابوده که بوده شود نپایدزین است جهان در زوال و سیلان .ناصرخسرو.
-
پاییدن
لغتنامه دهخدا
پاییدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به پائیدن شود.
-
چهارچشمی دیدن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی دیدن . [ چ َ / چ ِ چ َ دی دَ ] (مص مرکب ) با کنجکاوی و دقت فراوان در کسی یا چیزی نگریستن . رجوع به چهارچشمی پائیدن و چارچشمی پائیدن شود.
-
ناپائیدنی
لغتنامه دهخدا
ناپائیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) مقابل پائیدنی . بی دوام . ناثابت . آنچه و یا آنکه درخور پائیدن نبود.
-
ارصاء
لغتنامه دهخدا
ارصاء. [ اِ ] (ع مص ) پائیدن در جائی و نگذاشتن آنرا. (منتهی الأرب ).
-
وتب
لغتنامه دهخدا
وتب . [ وَ ] (ع مص ) پائیدن در جایی و همیشگی نمودن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
پرداس
لغتنامه دهخدا
پرداس . [ پ َ] (اِ مص ) بمعنی پرداختن باشد و بمعنی پائیدن یعنی ثبات داشتن و بسیار ماندن هم آمده است . (برهان ). برای این دعوی شاهدی نیست ، شاید مصحف و یا مجعول باشد.
-
چارچشمی
لغتنامه دهخدا
چارچشمی . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ) با چهار چشم ، کنایه است از مراقبت بسیار؛ چارچشمی چیزی را پائیدن ، مواظب بودن که آن را ندزدند یا به آن آسیبی نرسد. رجوع به چارچشمی پائیدن شود. || چارچشمی گریه کردن ، سخت اظهار فقر یا بی تمتعی از کاری کردن و غالباً بدر...
-
نظارت کردن
لغتنامه دهخدا
نظارت کردن . [ ن َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . دقت و تأمل کردن در چیزی . پائیدن و مراقبت کردن . رجوع به نظارت شود. || سرکار و مباشر شدن . ناظری کردن .