کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پ
لغتنامه دهخدا
پ . (حرف ) پ ِ یا پی یا باء معقوده یا باء فارسی ، نشانه ٔ حرف سیم است از حروف تهجی و آن یکی از حروف شفوی است . و این حرف خاص زبان فارسی باشد و عرب آنرا ندارد و در تعریب به باء و فاء بدل شود چون اَپرویژ اَبرویز (لقب خسرو دوم ) و پرگار و پالوده . فرجار...
-
واژههای مشابه
-
پ اوروشسپ
لغتنامه دهخدا
پ اوروشسپ . [ پ ُ ش َ پ َ ] (اِخ ) صورت اوستائی نام پدر زرتشت است . این اسم مرکب است از صفت (پ ُاوروش َ) بمعنی پیر چنانکه در وندیداد فرگرد 7 فقره ٔ 57 آمده است و از کلمه ٔ اسپ و معنی ترکیبی پ اوروشسپ دارنده ٔ اسپ پیر است . در آبان یشت فقره ٔ18 زرتشت ...
-
ل-ه و پ-ه
لغتنامه دهخدا
ل-ه و پ-ه . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لِه و لورده . خرد و خاکشی . سخت لِه . سخت کوفته و سوده .
-
جستوجو در متن
-
پیوندپذیری
لغتنامه دهخدا
پیوندپذیری . [ پ َ / پ ِ وَ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل پیوندپذیر.
-
پس پسان پریروز
لغتنامه دهخدا
پس پسان پریروز. [ پ َ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) چهار روز پیش از دیروز.
-
کوپه کردن
لغتنامه دهخدا
کوپه کردن . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (مص مرکب ) روی هم انباشتن چیزی را. توده کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوپه
لغتنامه دهخدا
کوپه . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (ص ) روی هم انباشته (خاک و اشیاء دیگر). (فرهنگ فارسی معی-ن ).
-
کپه کپه
لغتنامه دهخدا
کپه کپه . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) توده توده انباشته . (فرهنگ فارسی معین ).تَل تَل . توده های متعدد و پراکنده گرد هم . کوت کوت .
-
آرپه
لغتنامه دهخدا
آرپه . [ پ َ / پ ِ ] (ترکی ، ص ) باریک .
-
پیغم
لغتنامه دهخدا
پیغم . [ پ َ / پ ِ غ َ ] (اِ) پیغام . (شعوری ).
-
بادپی
لغتنامه دهخدا
بادپی . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) بادپای باشد.
-
بادپیمائی
لغتنامه دهخدا
بادپیمائی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) رجوع به بادپیمایی شود.
-
پرپهلو
لغتنامه دهخدا
پرپهلو. [ پ ُپ َ ] (ص مرکب ) آنکه از قِبل ِ او توانگر توان شدن .