کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُهْلِکَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
افناد
لغتنامه دهخدا
افناد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَنْد و فِنْد. (ناظم الاطباء): و صلی الناس علی النبی (ص ) افناداً؛ یعنی یکان یکان ، بی امام ، و گفته اند گروهاگروه . و قوله (ص ): تتبعونی افناداً افناداً یهلک بعضکم بعضاً؛ ای تتبعونی ذوی فند؛ ای ذوی عجز و کفر للنعمة. || افناد...
-
غویر
لغتنامه دهخدا
غویر. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی است بر فرات . (از معجم البلدان ). از این است مثل : عسی الغویر ابؤساً؛ یعنی غویر بلای جانکاه گشت . در حق چیزی گویند که از آن بدی و سختی متصور گردد.(منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت از قول ابی علی وشانی آرد: کأنه قال :...
-
غانغرایا
لغتنامه دهخدا
غانغرایا. [ غ َ ] (معرب ، اِ) (از یونانی گاگرینا ) فساد عضو با بقای حس و فساد عضورا چون حس برجای نباشد شقاقلوس گویند. (از بحر الجواهر). در کتاب قانون بوعلی آمده : فی الاکلة و فساد العضو و الفرق بین غانغرایا و شقاقلوس ، الکلام فی هذه الاشیاء مناسب من ...
-
بلاغ
لغتنامه دهخدا
بلاغ . [ ب َ ] (ع اِ) کفایت و بسندگی . (منتهی الارب ). کمال و کفایت . (غیاث اللغات ). کفایت . (اقرب الموارد) : هذا بلاغ للناس و لینذروا به . (قرآن 52/14)؛ این کفایت است مردم را تا بدان ترسانده شوند. ًان فی هذا لبلاغا لقوم عابدین . (قرآن 106/21)؛ همان...
-
غم
لغتنامه دهخدا
غم . [ غ َم م ](ع مص ) اندوهگین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). غمگین گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). غمگین کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (اِ) اندوه . ج ، غُموم . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). کرب و اندوه ...
-
اعذار
لغتنامه دهخدا
اعذار. [ اِ ] (ع مص ) عذر آشکار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عذر کردن . (غیاث اللغات ). عذر را نمایاندن . (از اقرب الموارد). || پیدا کردن عذر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).بمعنی معذرت و عذر مصادر ثلاثی است یعنی گناه...
-
غلاة
لغتنامه دهخدا
غلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شده است چنانکه در سوره ٔ نساء آیه ٔ 171 آمده : «یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم و لاتقولوا علی اﷲالا الحق » یعنی ...
-
نابغه ٔ ذبیانی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ ذبیانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ذُب ْ ] (اِخ ) از اعاظم سخنوران عرب در عهد جاهلیت است . ابوالفرج اصفهانی نام و نسب او را چنین آرد: زیادبن معاویةبن ضباب بن جناب بن یربوع بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان بن سعدبن قیس بن عیلان بن...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقفی طبیب مشهور عرب . وی معاصر رسول (ص ) بود و طب ّ را درایران ، در بیمارستان جندی شاپور، آمو...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن خلف بن احمد. حمداﷲ مستوفی آرد: و در سنه ٔ اربع و سبعین و ثلثمائه (یمین الدوله محمود) بجنگ خلف بن احمد به سیستان رفت جهت آنکه خلف پسر خود طاهر را بعد از مراجعت از حج ولیعهد کرده و حکومت داده و خود به طاعت حق تعالی مشغول شده با...
-
استدراج
لغتنامه دهخدا
استدراج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن بسوی چیزی بتدریج . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج . (منتهی الارب ). اندک اندک نزدیک آوردن . پایه پایه برآوردن . || فریب دادن کسی را. || گردانیدن و غلطانیدن باد سنگ ریزه ها را بر زمین . (از منتهی الارب )....
-
ضروری
لغتنامه دهخدا
ضروری . [ ض َ ری ی / ری ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به ضرور. لابد. لابُدّمنه . ناچار. ناگزیر.لاعلاج . بایسته . دربایست . بایا. اندربای : چو نتوان به افلاک دست آختن ضروری است با گردشش ساختن . سعدی .خرسندی عاشقان ضروری باشد. سعدی .و صاحب غیاث اللغات گوید ...
-
غالیه
لغتنامه دهخدا
غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از مذهب شیعه و آنان نه صنف بوده اند: کاملیة، سبائیة، منصوریة، غرابیة، طباریة، بَزَیغیَّة، یعفوریة، غمامیة، اسماعیلیة یا باطنیة. (مفاتیح خوارزمی ). و صاحب بیان الادیان آنان را فرقه ٔ ثالثه ٔ شیعه میخواند و گوید نه فرقه ا...
-
مگر
لغتنامه دهخدا
مگر. [ م َ گ َ ] (حرف اضافه ، ق ) ترجمه ٔ الا و از برای استثنا آید. (برهان ). کلمه ٔ استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. (ناظم الاطباء). حرف استثناست و آن از مستثنی منه و مستثنی و امری که مشترک باشد بینهما و بالسلب والایجاب ناگزیر، چه مقرر...
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بُسْتی . علی بن محمدبن حسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز ملقب به نظام الدین شاعر مشهور. ابن خلکان گوید: او صاحب طریقتی انیقه و تجنیسی انیس و بدیعالتأسیس است و از گفته های اوست : من اصلح فاسده ارغم حاسده . من اطاع غض...