کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُنَزَّلُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تحادر
لغتنامه دهخدا
تحادر. [ ت َ دُ ] (ع مص ) ریختن و افتادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): رأیت المطر یتحادر علی لحیته ؛ ای ینزل و یقطر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قارونیه
لغتنامه دهخدا
قارونیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) نام محلی است و ابن قلاقس شاعر در ضرورت شعر آن را به قارون مبدل ساخته است : و ترکتها والنوء ینزل راحتی عن مال قارون الی قارون .(معجم البلدان ج 4).
-
ازاذمرد
لغتنامه دهخدا
ازاذمرد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الهربذ. قیل لازاذمردبن الهربذ حین احتضر: ما حالک ؟ فقال : ما حال من یرید سفراً بعیداً بلا زاد، و ینزل ُ حفرةً من الارض موحشة بلامؤنس ، و یقدم علی ملک جبار قد قدّم الیه العذر بلاحُجة. (عیون الاخبار ج 2 ص 310).
-
کلنگ دیس
لغتنامه دهخدا
کلنگ دیس . [ ک ُ ل َ] (اِخ ) نام سرای ضحاک که در بابل ساخته بود به شکل کلنگ یا کرکی : و کان بیوراسف ینزل ببابل فاتخذها داراً علی هیاءة کرکی و سماها کلنگ دیس . (سنی ملوک و الانبیاء تألیف حمزه ٔ اصفهانی . یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دارالملک او بابل ب...
-
ضفادعی
لغتنامه دهخدا
ضفادعی . [ ض َ دِ ] (ص نسبی ) منسوب است به محله ٔ درب الضفادع بغداد. و منها ابوبکر محمدبن موسی بن سهل العطاء الضفادعی البربهاری . کان ثقةً صدوقاً. سمع الحسن بن عرفة و اسحاق بن البهلول الانباری . روی عنه ابوالحسن الدارقطنی و ابوالحسن الجراحی القاضی و ...
-
مشرکین
لغتنامه دهخدا
مشرکین . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشرک . مردمان بت پرست و مشرک . (ناظم الاطباء) : مایود الذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر من ربکم . (قرآن 105/2). لیعذب اﷲ المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات و یتوب اﷲ علی المؤمنی...
-
انسحاط
لغتنامه دهخدا
انسحاط.[ اِ س ِ ] (ع مص ) از دست کسی لغزیدن چیزی و افتادن :انسحط من یده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیزی لغزیده افتادن چنانکه از دست . (یادداشت مؤلف ). || از بالا به چیزی آویخته سپس از دست آن را گذاشته فرودآمدن ، یقال انسحط...
-
عیادت
لغتنامه دهخدا
عیادت . [ دَ ] (ع اِمص ) عیادة.بیمارپرسی . (غیاث اللغات ). بیمارپرسی و رفتن به احوال پرسی بیمار. (ناظم الاطباء). و رجوع به عیادة شود : تو که بونصری به بهانه ٔ عیادت نزدیک خواجه ٔ بزرگ رو. (تاریخ بیهقی ص 368). عبدوس را بر اثر توفرستیم تا عیادت ما برسا...
-
نزیل
لغتنامه دهخدا
نزیل . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) مهمان فرودآینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهمان وار[ د ] . (فرهنگ نظام ). ضیف . مهمان . (از اقرب الموارد). مهمان . (دهار) : به مجلس گر نزیل جود خویش است کجا یارم که نزل دون فرستم .خاقانی .یک بار دیگر این نز...
-
مثوی
لغتنامه دهخدا
مثوی . [ م َث ْ وا ] (ع اِ) مقامگاه . (دهار). منزل و جای باش . ج ، مثاوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای آرام و قرارگاه . ج ، مثاوی . (آنندراج ). منزل . یقال : نزلوا مثوی مبارکاً؛ ای منزلاً. ج ، مثاوی . (محیط المحیط). اقامت . ج...
-
مفتری
لغتنامه دهخدا
مفتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) دروغ گوینده بر کسی . بهتان و تهمت نهنده بر کسی . (از غیاث ) (از آنندراج ). دروغ بربافنده و بهتان زننده . تهمت نهنده و دروغ گوینده بر کسی . (از ناظم الاطباء). آنکه دروغ بندد. بهتان زن . ج ، مفترون ، مفترین . (یادداشت به خط م...
-
اخابث المنافقین
لغتنامه دهخدا
اخابث المنافقین . [ اَ ب ِ ثُل ْ م ُ ف ِ ] (اِخ ) ثم ّ حمل ابن ابی الی قبره . و قد غلب علیه المنافقون کسعدبن حنیف و زیدبن اللّصیت و سلالةبن الحمام و نعمان بن أوفی بن عمرو و رافعبن حریملة و مالک بن ابی قوقل و داعس الیهودی و سوید الیهودی ، و هؤلاء اخ...
-
سخاوی
لغتنامه دهخدا
سخاوی . [ س َ وی ی ] (اِخ ) علی بن محمدبن عبدالصمدبن عبدالاحدبن عبدالغالب همدانی ملقب به علم الدین سخاوی مصری نحوی مقری . در قاهره شاگرد ابومحمد قاسم شاطبی مقری بود و علم قراآت و نحو ولغت را نزد او آموخت ، از ابوالجود غیاث بن فارس بن مکی مقری ادب فرا...
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . (پسوند) صورتی دیگر از دیز، دس ، دیسه به معنی گون . وش . فش . (یادداشت مؤلف ). همتا و مانند و شبیه ونظیر. (برهان ). شبیه و مانند. (جهانگیری ). این لفظ برای تشبیه می آید بمعنی همتا و مثل و مانند. (غیاث ).این کلمه گاه به صورت مستقل می آید چون : خ...
-
نزول
لغتنامه دهخدا
نزول . [ ن ُ ] (ع مص ) فرودآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از زوزنی ). پائین آمدن . (از ناظم الاطباء). انحدار. (از اقرب الموارد) (از المنجد). ضد صعود. (ناظم الاطباء). از بالا به پائین فرودآمدن . (از اقرب ال...