کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُقِيمُونَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راکعون
لغتنامه دهخدا
راکعون . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راکع در حال رفع : الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون . (قرآن 55/5). الراکعون الساجدون الاَّمرون بالمعروف . (قرآن 112/9). رجوع به راکع شود.
-
اشتوم
لغتنامه دهخدا
اشتوم . [ اُ ](اِخ ) موضعی است نزدیک تنیس . یحیی بن الفضیل گوید:حمار اتی دمیاط و الروم وُثّب ُبتنیس منه رأی عین و اقرب ُیقیمون بالاُشتوم یبغون مثلمااصابوه من دمیاط و الحرب ترتب .و حسن بن محمدمهلبی در کتاب عزیزی خویش گوید: و از تنیس تا حصن اشتوم که د...
-
تلیس
لغتنامه دهخدا
تلیس . [ ت َ ] (ع اِ) پارچه از ابریشم یا کَنَب که بدان بار و جز آن پیچند. گونی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج ، تلالیس : و قتلها طرحت (بغداد خاتون ) هنالک ایاماً مستورةالعورة بقطعة تلیس . (ابن بطوطه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ثم وصلا الی ... و ه...
-
هزوارش
لغتنامه دهخدا
هزوارش .[ هَُ زْ رِ ] (اِ) زوارش . از مصدر اوزوارتن به معنی بیان کردن ، تفسیر نمودن و شرح دادن است . و به همین معنی در نامه های پهلوی ، چون دینکرد و بندهش و نامکیهای منوچهری و وچیتکیهای زادسپرم و شکندگمانیک ویچار، و در نوشته های پهلوی تورفان ایزوارتن...
-
اقامة
لغتنامه دهخدا
اقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپا...
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (زبان و خط...) زبان پهلوی . زبان پهلو یا پهله ،پارت ، پرثوه ، پهلوانی . زبان متداول دوره ٔ اشکانیان و ساسانیان . فارسی میانه و آن میان فرس باستانی و فرس امروزی جای دارد. این زبان را فرس متوسط نیز گویند. زبان مردم پارت ؛ پار...