کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَکُونُواْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) نام جائی و نام روزی از روزهای بنی تغلب که بدانجای بود. اخطل گوید : لیس یرجون ان یکونوا کقومی قد بلوایوم حابس و الکلاب .و هم او گوید:فاصبح ما بین الکلاب فحابس قفاراً یغنیها مع اللیل یومها.و ذوالرمة گوید:اقول لعجلی یوم فلج و حابس ...
-
کبد
لغتنامه دهخدا
کبد. [ ک َ ب ِ ] (ع اِ) میانه ٔ چیزی . || شکم و درون بتمامی . || معظم هر چیز. || ما بین دو طرف علاقه ٔ کمان . || به اندازه ٔ یک ذراع از میان کمان یا قبضه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): یقال ضع السهم علی کبدالقوس . (منتهی الارب ). || پهلو. (...
-
تساند
لغتنامه دهخدا
تساند. [ ت َ ن ُ ] (ع مص ) پشت واگذاشتن . (زوزنی ). پشت باز نهادن بسوی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از متن اللغة). اعتماد کردن بر آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || یاری دادن یکدیگر را تحت رایات مختلف نه آنکه جمع گردند در زیر رای...
-
خوالف
لغتنامه دهخدا
خوالف . [ خ َ ل ِ ] (ع اِ) زنان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه قوله تعالی : رضوا بان یکونوا مع الخوالف . (قرآن 87/9). || زمینهایی که نرویاند مگر پس تر از همه زمینها. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || در منطق کلمه ای است که ...
-
ذهبی
لغتنامه دهخدا
ذهبی . [ ذَ هََ ] (اِخ ) (ابوجعفر الَ ...) در عیون الانباء آمده است : هو ابوجعفر احمدبن جرج کان فاضلا عالما بصناعة الطب جید المعرفة لها حسن التأتی فی اعمالها و خدم المنصور بالطب و کذلک ایضا خدم بعده للناصر ولده و کان یحضر مجلس المذاکرة فی الادب و تو...
-
عسی
لغتنامه دهخدا
عسی . [ ع َ سا ] (ع فعل ) فعل مقاربه بمعنی باشد که . (منتهی الارب ). قریب است و نزدیک است که چنین شود، و بمعنی یقین و شاید هم آمده است . (غیاث اللغات ). شاید بود. (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ). شاید بود که آن مرد، و مگر. و این فعلی است از افعال ناق...
-
احتساب
لغتنامه دهخدا
احتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شماره کردن و آزمودن . (منتهی الارب ). بشمار آوردن . (زوزنی ). حساب کردن . || مزد و ثواب چشم داشتن . (منتهی الارب ). مزد بیوسیدن . (تاج المصادر). مزد چشم داشتن . کاری از بهر مزد کردن : و بتطهیر آن مواضع از خبث و نکد ایشان ،...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حداد عمروبن سلم یا سلمه ٔ نیشابوری . یکی از مشایخ صوفیه بقرن سوم . ابوالفرج بن جوزی در صفةالصفوه گوید: ابوحفص نیشابوری نام او عمروبن سلم و یا عمروبن سلمه است از مردم دهی بر دروازه ٔ نیشابور به نام کردی آباد. خلدی آرد که از ...
-
صالح پیغمبر
لغتنامه دهخدا
صالح پیغمبر. [ل ِ ح ِ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) وی پیغمبر ثمود است . صاحب تاریخ گزیده نسب او را چنین نویسد: صالح بن آسف بن عبیدبن ناحج بن خادربن ثمودبن حاثربن ادهم بن سام بن نوح . در ترجمه ٔ تاریخ طبری گوید صالح از فرزندان سام بن نوح است و این گروه ...
-
ارث
لغتنامه دهخدا
ارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعیف زده . (کلیله و دمنه ). || (اِ) آنچه از مال مرده به وارث رسد. مرده ریگ . مردریگ . مرده ری...
-
ابوریحان
لغتنامه دهخدا
ابوریحان . [ اَ رَ ] (اِخ ) بیرونی . محمدبن احمد خوارزمی بیرونی . از اجله ٔ مهندسین و بزرگان علوم ریاضی . او یکی از نوادر دُهاةِ اعصار و نمونه ٔ کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی است . مولد او در بیرون خوارزم بوده و چنانکه یاقوت در معجم الادبا آرد بی...