کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَکُنِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شفیق یکن
لغتنامه دهخدا
شفیق یکن . [ ش َ ی َ ک َ ] (اِخ ) شفیق «بک »بن منصور «پاشا» ابن احمدیکن . از دانشمندان ریاضی و حقوقدانان نامی بود. وی به سال 1272 هَ . ق . در قاهره پا به عرصه ٔ هستی گذاشت و به سال 1308 هَ . ق . در همانجا درگذشت . نخست در قاهره و سپس در پاریس و سویس ...
-
لم یکن
لغتنامه دهخدا
لم یکن .[ ل َ ی َ ک ُ ] (اِخ ) نام سوره ٔ نودوهشتم قرآن که دارای هشت آیه و مدنی است . نام دیگر آن «بَیِّنه » است .
-
جستوجو در متن
-
ضلع
لغتنامه دهخدا
ضلع. [ ض َ ل ِ ] (ع ص ) کَژِ خِلْقی (فان لم یکن خلقةً فهو ضالع). (منتهی الارب ).
-
اعیاس
لغتنامه دهخدا
اعیاس . [ اِ ] (ع مص ) خشک گردیدن کشت . (ناظم الاطباء). تر نبودن در کشت : اعیس الزرع اعیاسا؛ لم یکن فیه رطب . (از اقرب الموارد).
-
اشنی
لغتنامه دهخدا
اشنی . [ اَ نا ] (ع ن تف ) مکروه تر. ناپسندتر. زشت تر : و لم یکن عیبها الا تقاصرهاو ای عیب لها اشنی عن القصر.؟
-
کدمة
لغتنامه دهخدا
کدمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) مصدر مرة. (از اقرب الموارد). || داغ و نشان . یقال ماللبعیر کدمة؛اذالم یکن به اثرة ولا وسم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) .
-
هل اتی
لغتنامه دهخدا
هل اتی . [ هََ اَ تا ] (اِخ ) آیه ٔ نخستین سورةالدهر، هفتادوششمین سوره ٔ قرآن کریم است که چنین آغاز میشود: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً؟
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن میمون ، مکنی به ابوالخیر. وزیر متقی خلیفه ٔ عباسی و او را از وزارت جز نام نبود و بزودی معزول شد. (تجارب السلف ص 219). و ابن الطقطقی گوید: ثم استوزر [ المتقی ] اباالخیر احمدبن محمدبن میمون و لم یکن له سوی الاسم من ال...
-
اطربون
لغتنامه دهخدا
اطربون . [ اَ رَ ] (معرب ، اِ) کلمه ایست رومی بمعنی مقدم در جنگ ، و عرب بدان تکلم کرده است . عبداﷲبن سَبَرة الحَرَشی گوید : فان یکن اطربون الروم قطعهافقد ترکت بها اوصاله قطعاو ان یکن اطربون الروم قطعهافان ّ فیها بحمداﷲمنتفعا [ یعنی انگشتان او ]. (از ...
-
اطریانوس
لغتنامه دهخدا
اطریانوس . [ ] (اِخ ) رومی . از امپراتوران روم بود و وی را اطربون نیز می خواندند. صاحب عیون الاخبار این ابیات را از عبداﷲبن سبرة الحرشی آورده است :فان یکن اطربون الروم قطعهافقد ترکت بها اوصاله قطعاو ان یکن اطربون الروم قطعهافان ّ فیهابحمداﷲ منتفعا.و ...
-
عطبول
لغتنامه دهخدا
عطبول . [ ع ُ ] (ع ص ) به معنی عُطبل است . (از منتهی الارب ). به معنی عطبل است ، و گویند عطبول زن درازقامت و تمام خلقت است . (از اقرب الموارد). و در صفت پیغمبر (ص ) گفته اند که لم یکن یعطبول و لاقصیر؛ که منظور از عطبل ، درازقامت و درازگردن است و گوین...
-
غضی
لغتنامه دهخدا
غضی . [ غ َض ْی ْ ] (اِخ ) یا قفا الغضی ، کوه کوچکی است . کثیر عزة گوید : کأن لم یُدمَنهاانیس و لم یکن لها بعد ایام الهدملة عامرو لم یعتلج فی حاضر متجاورقفا الغضی من وادی العشیرة سامرقفا الغضن نیز روایت شده است . (از معجم البلدان ).
-
جباه
لغتنامه دهخدا
جباه . [ ج َب ْ با ] (ع ص ) زشت گو. جبهته بالمکروه ؛ استقبلته به . (اقرب الموارد): و کان ابوعبیدة جباهاً لم یکن بالبصرة احداً الا و هو یداجیه و یتقیه علی عرضه . (وفیات الاعیان چ تهران ج 2 ص 227 س 25).
-
دیج
لغتنامه دهخدا
دیج . [ دَ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || روی نهفتن . خود را دزدیدن . در تاریکی نهان شدن : و کان ابوعبیدة جباها لم یکن بالبصرة احد الا و هو یداجیه و یتقیه علی عرضه . (یادداشت مؤلف ...