کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویل ویل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویل ویل
لغتنامه دهخدا
ویل ویل . [ وَ لُن ْ وَ ی ِ ] (ع اِمرکب ) مبالغه است چون ویل وئیل و ویل وائل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ویل (صوت ، اِ) شود.
-
جستوجو در متن
-
ویلة
لغتنامه دهخدا
ویلة. [ وَ ل َ ] (ع اِ) ویل . رسوایی . گویند: یا ویلتاه ، در هنگام تلهف و تعجب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ویل (صوت ، اِ) شود.
-
ویلک
لغتنامه دهخدا
ویلک . [ وَ ل َ ] (ع صوت ) وای بر تو. (منتهی الارب ). رجوع به ویل شود.
-
ولوال
لغتنامه دهخدا
ولوال . [ وَل ْ ](ع مص ) بانگ و فریاد کردن زن . || به ویل دعا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
تویل
لغتنامه دهخدا
تویل . [ ت َ وَی ْ ی ُ ] (ع مص ) به ویل دعا کردن برای چیزی که فرودآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
لوکزامبورگ
لغتنامه دهخدا
لوکزامبورگ . (اِخ ) فرانسوا - هانری دوک دو. مارشال فرانسوی ، مولد پاریس ، فرزند بوت ویل (1628-1695 م .).
-
لا بار
لغتنامه دهخدا
لا بار. (اِخ ) ژان فرانسوا شوالیه دو. نام اصیل زاده ٔ فرانسوی مولد آبّه ویل (1747-1766 م .).
-
ام
لغتنامه دهخدا
ام . [ اِ ] (اِخ ) مرکز ساووا واقع در ناحیه ٔ البرت ویل از کشور فرانسه . 1360 تن سکنه دارد.
-
ایگرگ
لغتنامه دهخدا
ایگرگ . [ رِ ] (اِ) بیست و پنجمین از حروف فرانسه و ششمین ویل ها است . و به این شکل نویسند: «Y».
-
پاسی
لغتنامه دهخدا
پاسی . (اِخ ) بلوکی از ساووآی علیا در ناحیه ٔ بن ویل . دارای 4442 تن سکنه و ایستگاه هواشناسی دارد.
-
توییل
لغتنامه دهخدا
توییل . [ ت َ ] (ع مص ) توئیل ؛ ویلا له بسیار گفتن . یقال : ویله و ویل له ؛ اذا کثرله من ذکر الویل . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
ژربه ویله
لغتنامه دهخدا
ژربه ویله . [ ژِ ب ِ ل ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش مورت -اِ-موزل از ولایت لونه ویل دارای راه آهن و 1596 تن سکنه .
-
متوایل
لغتنامه دهخدا
متوایل . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) بر یکدیگر ویل گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توایل شود.
-
توایل
لغتنامه دهخدا
توایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص )بر یکدیگر ویل گفتن ، یقال : هما یتوایلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).