کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویرانه
لغتنامه دهخدا
ویرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) جای خراب . ویران . خراب . خرابه . غیرمسکون : که این خان ویرانه آباد کردکه چرخش نه بی بوم و بنیاد کرد. (شاهنامه ، ملحقات ص 13 بیت 258).گنج تو را فقر تو ویرانه بس شمع تو را ظل تو پروانه بس . نظامی .زهد غریب است به میخانه...
-
ویرانه
لغتنامه دهخدا
ویرانه . [ ن ِ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان جمعآبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند در 36 کیلومتری جنوب خاوری دماوند و 14 هزارگزی کیلان . راه فرعی دارد. سکنه ٔ آن 280 تن و آب آن از قنات و فاضلاب رودخانه ٔ سرخده و محصول آن غلات ، بنشن ، مختصر قیسی و شغل اهال...
-
ویرانه
لغتنامه دهخدا
ویرانه .[ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
واژههای مشابه
-
نیم ویرانه
لغتنامه دهخدا
نیم ویرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب )که نه چندان معمور و آباد است نه متروک : از آن پیش کآیین بتخانه بودیکی گنبد نیم ویرانه بود.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
بیرانه
لغتنامه دهخدا
بیرانه . [ن َ ] (اِ) بر وزن و معنای ویرانه است که خرابه شد. (برهان ). ویران . بیران . ویرانه . (غیاث ) : در عهد او چه جوئی دلهای خسته از غم در ملک میر ظالم بیرانه چند خواهی ؟ امیرخسرو.و رجوع به بیران و ویرانه شود.
-
بیرام
لغتنامه دهخدا
بیرام . (ص ) ویران . ویرانه . بیران . نقیض آباد است . (آنندراج ). رجوع به بیران و ویران شود.
-
خربه
لغتنامه دهخدا
خربه . [ خ َ رَ ب َ ] (اِ) مخفف خرابه است که ویرانه باشد. (برهان قاطع).
-
عتیکیة
لغتنامه دهخدا
عتیکیة. [ ع َ کی ی َ ] (اِخ ) محلی است به بغداد از جانب غربی بین حربیة و باب البصرة که اکنون ویرانه است .
-
عفزة
لغتنامه دهخدا
عفزة. [ ع َ زَ ](اِخ ) شهری است قدیمی در نزدیکی رقه ٔ شامیه بر ساحل فرات ، که اکنون ویرانه ای است . (از معجم البلدان ).
-
کیچس
لغتنامه دهخدا
کیچس . [ چ ِ ] (اِخ ) نژاد بومی کشور گواتمالا است . ویرانه های معابد و اهرامی که از این قوم بر جای مانده است نماینده ٔ تمدن درخشان آنان می باشد. (از لاروس ).
-
رنگپور
لغتنامه دهخدا
رنگپور. [ رَ ] (اِخ ) نام شهری ویرانه است در شمال شرقی هندوستان واقع در ایالت آسام . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
ریهانیدن
لغتنامه دهخدا
ریهانیدن . [ دَ ] (مص ) ویران کردن . خراب نمودن . ویرانه ساختن . (ناظم الاطباء). ویران کردن . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا).
-
ناغان
لغتنامه دهخدا
ناغان . (اِخ ) ده ویرانه ای است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 10 ص 194).