کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وچرگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وچرگر
لغتنامه دهخدا
وچرگر. [ وَ چ َ گ َ ] (ص مرکب ) مفتی . فتوی دهنده . || پیغمبر و رسول . (برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). [ مشتق از وزاره به معنی گداره و گر علامت فاعلی ] گذارش گر. و کلمه ٔ وزیر نیز معرب همین وچر است . (از یادداشت مرحوم دهخدا) : بوسه و نظرت حلال...
-
جستوجو در متن
-
نظرت
لغتنامه دهخدا
نظرت . [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) نظرة. نگاه کردن : بوسه و نظرت حلال باشد باری حجت دارم بر این سخن ز وچرگر. زینبی (یادداشت مؤلف ).تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهر است . (کلیله و دمنه ).
-
مفتی
لغتنامه دهخدا
مفتی . [ م ُ ] (ع ص ) وچرگر. (صحاح الفرس ). فتوی دهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فتوی دهنده و قاضی و وچرگر. (ناظم الاطباء). فقیهی که فتوی دهد و به پرسشهای شرعی که از او کنند جواب گوید. (از اقرب الموارد). آنکه فروع فقهی را مطابق استنباط خود بیان کن...
-
بوسه
لغتنامه دهخدا
بوسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از: بوس + ه (پسوند سازنده ٔ اسم ) قبله . ماچ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عملی که حاصل می گردد از انطباق لبها به روی صورت یا دست کسی از روی محبت و یا احترام . و یا انطباق لبها به روی یک چیز مقدس و محترمی مانند قرآن ...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون : آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان ). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون : شمشیرگر و زرگر مجاز است ، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و آهن ه...