کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وُصْنیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
وثنی
لغتنامه دهخدا
وثنی . [ وَ ث َ نی ی ] (ع ص نسبی ) بت پرست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). عابد اصنام . متدین به عبادت اوثان . (المنجد).
-
وسنی
لغتنامه دهخدا
وسنی . [ وَ / وُ ] (اِ) ضرة. زنی باشد که بر سر زن خواهند. (فرهنگ اسدی ). هبو. هوو. دو زن که در خانه ٔ یک شوهر باشند. (آنندراج ): اضرار؛ باوسنی گشتن زن . (المصادر زوزنی ). دو زن که یک شوهر داشته باشند هر یک مر دیگری را وسنی باشد، و به ضم هم آمده است ....
-
وسنی
لغتنامه دهخدا
وسنی . [ وَ نا ] (ع ص ) زن سست کسل مند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زن غنوده ٔ پینکی رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و این مؤنث وسنان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).