کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَزَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وِ ] (ع مص ) بر پشت برداشتن بار. (ناظم الاطباء). برداشتن بار را بر پشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بار کسی برداشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد) : لاتزر وازرة وزر اخری (قرآن 18/35)؛ ای لاتحمل حاملة حمل اخری . قال...
-
وظر
لغتنامه دهخدا
وظر. [ وَ ظَ ] (ع مص ) فربه گردیدن و پرگوشت شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
وظر
لغتنامه دهخدا
وظر. [ وَ ظِ ] (ع ص ) پرگوشت فربه و آنکه ران و شکم وی پرگوشت باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بار کسی برداشتن
لغتنامه دهخدا
بار کسی برداشتن . [ رِ ک َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) وزر. (ترجمان القرآن ).
-
اوزار
لغتنامه دهخدا
اوزار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وِزْر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به وزر شود. || ج ِ وزیر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وزیر شود.
-
توزیر
لغتنامه دهخدا
توزیر. [ ت َ ] (ع مص ) به دروغ بر ذمه ٔ کسی گناه بستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به وزر شود.
-
لاشامبدی
لغتنامه دهخدا
لاشامبدی . [ ب ُ ] (اِخ ) پیر. نام افسانه سرای فرانسوی . مولد «منتینیاک - سور - وِزر» (1806-1872 م .).
-
لارش
لغتنامه دهخدا
لارش . (اِخ ) نام کرسی بخش در کُرزْ از ولایت بریو، کنار رود وِزِر به فرانسه . دارای راه آهن و 766 تن سکنه .
-
زرة
لغتنامه دهخدا
زرة. [ زِ رَ ] (ع مص ) (از: وزر) گناه برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزه مند گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
وازر
لغتنامه دهخدا
وازر. [ زِ ] (ع ص )حامل . (از منتهی الارب ). بردارنده . (ناظم الاطباء). || گناهکار. (از اقرب الموارد) : هیچ وازر وزر غیری برنداشت من نیم وازر خدایم برفراشت .مولوی .
-
جایریه
لغتنامه دهخدا
جایریه . [ ] (اِخ ) محلی است که در شعر زیر آمده است :الا یا حمام الجایریة هجت لی سقاماً و زفرات یضیق بها صدری فقالت حمام الجایریة ما اری علی ّ اذ امامت یارب من وزرِ.(از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
-
روز حساب
لغتنامه دهخدا
روز حساب . [ زِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت که بحساب اعمال رسند : دانم که نیست جز که بسوی تو ای خداروز حساب و حشر مفر و وزر مرا.ناصرخسرو.
-
مأزورات
لغتنامه دهخدا
مأزورات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) این کلمه که در حدیث «ارجعن مأجورات غیر مأزورات » آمده ، ج ِ موزورة مؤنث موزور است و به مناسبت مأجورات ، مأزورات گفته اند و اگر تنها استعمال شود باید موزورات گفت . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ذیل وزر). رجوع ب...
-
متزر
لغتنامه دهخدا
متزر. [ م ُت ْ ت َ زِ ] (ع ص ) (از «وزر») گناه کننده . (آنندراج ). مجرم و گناهکار . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اتزار شود.
-
موئل
لغتنامه دهخدا
موئل . [ م َ ءِ ] (ع اِ) رهایی . || جای رهایی . جای پناه . (منتهی الارب ). ملجاء. (المنجد). اندخسواره . (دهار). مرجع. (اقرب الموارد). پناهگاه . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ملجاء. معقل . وزر. پناه . پناهگاه . مأوی . (یادداشت مؤلف ) : ایشان را وزر و...