کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَرمال آقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ورمال زدن
لغتنامه دهخدا
ورمال زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریختن باشد از ترس جان . (برهان ) (آنندراج ). ورمال کردن . ورمالیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
ورمال کردن
لغتنامه دهخدا
ورمال کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورمال زدن . گریختن از ترس جان . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). ورمال زدن . رجوع به ورمال زدن شود.
-
وردار و ورمال
لغتنامه دهخدا
وردار و ورمال . [ وَ دا رُ وَرْ ] (نف مرکب ) در تداول ، کسی که پول یا مال اشخاص را بالا میکشد. مال مردم خور. (فرهنگ فارسی معین ) : دلم بربود و زد بر چاک دردم ، بچه حمالی به عمر خود ندیدم من چنین وردار و ورمالی .(از یادداشت مرحوم دهخدا).