کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَاصِبٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واصب
لغتنامه دهخدا
واصب . [ ص ِ ](ع ص ) دائم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). همیشگی . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) : و لهم عذاب واصب . (قرآن 9/37). و له الدین واصباً. (قرآن 52/16). || دردناک . || خالص . (مهذب الاسماء).
-
واصب قندهاری
لغتنامه دهخدا
واصب قندهاری . [ ص ِ ب ِ ق َ دِ ] (اِخ ) این نام در تذکره ٔ «صبح گلشن » و «روز روشن » و «شمع انجمن »واهب آمده و اصح به نظر میرسد. رجوع به واهب شود.
-
واژههای همآوا
-
واصب
لغتنامه دهخدا
واصب . [ ص ِ ](ع ص ) دائم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). همیشگی . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) : و لهم عذاب واصب . (قرآن 9/37). و له الدین واصباً. (قرآن 52/16). || دردناک . || خالص . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
واصبة
لغتنامه دهخدا
واصبة. [ ص ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث واصب . رجوع به واصب شود. || دشت سخت دور ودراز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حسین صبوحی
لغتنامه دهخدا
حسین صبوحی . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) شاعر موسیقی دان و هنرمند سده ٔ یازدهم هجری بود. از خوانسار برخاست و به تبریز شده و از آنجا باتفاق ملا واصب به گیلان رفت و نزد میرزا عبداﷲ وزیر لاهیجان مقرب گردید. چهارتار نیکو مینواخت و قصه ٔ حمزه ٔ و شاهنامه خ...
-
دائم
لغتنامه دهخدا
دائم . [ ءِ ] (ع ص ، ق ) همیشه آرامیده و ساکن ، و فی الحدیث نهی علیه السلام ان یبال فی الماء الدائم ؛ ای الساکن . ظل دائم ؛ سایه ٔ آرمیده . || همیشه . همواره . پیوسته . پاینده . باقی . هموار. هماره . همارا. هامواره . واصب . بی کران . متصل . یک بند. ی...
-
دردناک
لغتنامه دهخدا
دردناک . [ دَ ] (ص مرکب ) دردمند. صاحب درد. (آنندراج ). بیمار. دارای درد و رنج . دردگین . (ناظم الاطباء). رصین . شکی . شکیة. (منتهی الارب ). واصب . وجع. وجعة : کز آنگونه دیدی مرا دردناک به غم خفته شادی ز دل رفته پاک . فردوسی .خویشان و گزیدگان و پاکان...