کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وه وه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وه وه
لغتنامه دهخدا
وه وه . [ وَه ْ وَه ْ ] (صوت ) خه خه . زه زه ! به به . بخ بخ . بارک اﷲ. آفرین . احسنت . تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه . زهی . (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی . شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) : ای سرو بلند قامت دو...
-
واژههای مشابه
-
عک-وة
لغتنامه دهخدا
عک-وة. [ ع َک ْ وَ / ع ُ ](ع اِ) «نونه » و چاهک زنخدان . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). چاه زنخ . چال چانه . || میانه و راست از هر چیزی . (منتهی الارب ). وسط. (اقرب الموارد). || بن زبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بن دنب ستور. (منتهی ...
-
واژههای همآوا
-
وحوح
لغتنامه دهخدا
وحوح . [ وَح ْ وَ ] (ع ص ) مرد سبک شتاب کار نیک چست و توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد شتابکار چست و چالاک . (ناظم الاطباء). || سگ بانگ کننده . وحواح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وحواح شود. || (اِ)مرغی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
-
وهوه
لغتنامه دهخدا
وهوه . [ وَهَْ وَه ْ ] (ع ص ) فرس وهوه ؛ اسب شادمان .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وهواه شود.
-
جستوجو در متن
-
وخ وخ
لغتنامه دهخدا
وخ وخ . [ وَ وَ ] (صوت مرکب ) کلمه ای است از توابع و آن را در محل انتعاش طبیعت و در وقت دیدن و شنیدن چیزی که طبع را خوش آید گویند. (برهان )(غیاث اللغات ) (آنندراج ). وه وه . (انجمن آرا). کلمه ای است که در وقت خوش آمدن چیزی گویند. (غیاث اللغات ).واخ و...
-
فافا
لغتنامه دهخدا
فافا. (ص ) بدیع. و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب ، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند. (آنندراج ). چیزی بدیع و نیکو.(اوبهی ). هر چیز نیکو و غریب . (برهان ) : تو همی گوی شعر تا فردابخشدت خواجه جامه ٔ فافا.بلجوهر (از یادداشت بخط مو...
-
واه واه
لغتنامه دهخدا
واه واه . (صوت مرکب ) در تداول ، کلمه ای است برای نمودن تعجب به طور استهزاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنندراج ذیل واه و وی آرد: کلمه ٔ استلذاذ و کلمه ٔ تحریک به استلذاذ است و معنی آن در فارسی چه خوش ! کذا فی کنزاللغة، فارسیان بدین معنی واه واه به تکرار...
-
به به
لغتنامه دهخدا
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (صوت ) کلمه ای که در خوش آیند و تحسین گویند. (ناظم الاطباء). کلمه ای که برای تحسین و تمجید گویند. (فرهنگ فارسی معین ). وه وه . بخ بخ . احسنت . بارک اﷲ. زه . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ) : کام دل و رای تو جود و سخا کرده پست ب...
-
وخ
لغتنامه دهخدا
وخ . [ وَ / وُ ] (صوت ) کلمه ای است که در موقع خوش آیند بودن چیزی میگویند. (ناظم الاطباء). مرادف واه واه . (غیاث اللغات ) : خدا داده ست فوقی را چنین دردانه ای وخ هی که با انداز معشوقی هزاران عشوه ضم دارد. فوقی (آنندراج ). || علامت تعجب است .- وخ جان ...
-
خه خه
لغتنامه دهخدا
خه خه . [ خ َه ْ خ َه ْ ] (صوت ) کلمه ٔ تحسین خوشا. مرحبا. به به . بارک اﷲ. (ناظم الاطباء). وه وه . زه زه . بخ بخ . احسنت . آفرین . تبارک اﷲ. (یادداشت مؤلف ) : زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ تیغی که او گذارد چه جای اه که خه خه . سنائی .خه خه ای...
-
سگ دل
لغتنامه دهخدا
سگ دل . [ س َ دِ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت دل . (آنندراج ) (رشیدی ) : خصم سگدل ز حسد نالد چون جبهت ماه نور بی صرفه دهد وه وه عوا شنوند. خاقانی .همه کس عاشق دنیا و ما فارغ ز غم زیراغم معشوق سگدل هست بر عشاق سگجانش . خاقانی .فرمود به سگدلان درگاه تا پیش...
-
شرف الدین
لغتنامه دهخدا
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا شرف عراقی . شیخ علی ملقب ، به قلندر از سالکان طریقت و واصلان حقیقت و از معاصران و مصاحبان شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی بود و بسال 724 هَ . ق . درگذشت . ابیات زیر از اوست :ره سلامت و رندی بود نشیب و فراز...