کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وهن
لغتنامه دهخدا
وهن . [ وَ ] (ع مص ) سستی کردن در کار و سست گردیدن . (منتهی الارب ). سستی کردن در کار و سست گردیدن در بدن . (اقرب الموارد). سست شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || سست گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). لازم و متعدی ا...
-
وهن
لغتنامه دهخدا
وهن . [ وَ هََ ] (ع مص ) سستی کردن در کار و سست گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سست شدن . || سست گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب ).
-
وهن
لغتنامه دهخدا
وهن . [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به واهن شود.
-
واژههای مشابه
-
وهن آباد
لغتنامه دهخدا
وهن آباد. [ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 10هزارگزی باختری راه شوسه ٔ قم با 1190 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است . قلعه ٔ خرابه ای دارد. راه از طریق رباطکریم ماشین ر...
-
واژههای همآوا
-
وحن
لغتنامه دهخدا
وحن . [ وَ ح َ ] (ع مص ) گل اندودن . (منتهی الارب ). گل اندود کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شهادت یافتن
لغتنامه دهخدا
شهادت یافتن . [ ش َ دَ ت َ ] (مص مرکب ) کشته شدن در راه حق . شهید گشتن در راه حقیقت : اگر کشته شوم رواست در طاعت خداوند خویش شهادت یابم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). || مطلق کشته شدن . به قتل رسیدن : پس از این وهن بر وهن بود تا خاتمت که شهادت یافت . ...
-
سرایت
لغتنامه دهخدا
سرایت . [ س ِ ی َ ] (ع مص ) تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی . (غیاث ). سرایة : نیست یک تن در این همه اطراف کاندر او وهن را سرایت نیست . مسعودسعد.رجوع به سرایة شود. || درگذشتن از چیزی . (غیاث اللغات از صراح اللغة). رجوع به سرایة شود.
-
نی
لغتنامه دهخدا
نی . [ ن َی ی ] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شحم . (اقرب الموارد). شحم بدون لحم . نی ّ. (متن اللغة). || سستی . وهن . وهی . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) فربه شدن شتر . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). نوایة. (...
-
واهن
لغتنامه دهخدا
واهن . [ هَِ ] (ع ص ) سست . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). واهی . (مهذب الاسماء): رجل واهن ؛ ضعیف لابطش عنده . (اقرب الموارد). ج ، وهن . سست در عمل و در کار. (ناظم الاطباء). || (اِ) عرق مستبطن حبل العاتق الی الکتف و...
-
دجلةالعوار
لغتنامه دهخدا
دجلةالعوار. [ دِ ل َ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص و حمزه در سنی ملوک الارض و الانبیاء ضبط کلمه را چنین آورده اند. در معجم البلدان و مآخذ دیگر دجلة العوراء است و آن در ارض میسان بوده و بهمن اردشیر بر ساحل آن قرار داشته است : وهن اردشی...
-
رو انداختن
لغتنامه دهخدا
رو انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب )رو انداختن بر چیزی و به چیزی ؛ متوجه آن شدن . (از آنندراج ). رو کردن . توجه کردن . رو آوردن : گرفتن آن قدر عیب است در آیین ما خالص که بر ما هرکه رو انداخت نگرفتیم رویش را. خالص (از آنندراج ).میتوانم صورت آیینه شدگر ب...
-
واهنة
لغتنامه دهخدا
واهنة. [ هَِن َ ] (ع ص ) تأنیث واهن ، به معنی زن سست و ضعیف . (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به واهن شود. || (اِ) زیرترین اضلاع . (بحر الجواهر). پهلوی زیرین . (مهذب الاسماء). استخوان کوتاه پهلو. || مهره ٔ گر...