کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وهاب
لغتنامه دهخدا
وهاب . [ وَهَْ ها ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی : تا مآب و مصیر و ملجاء خلق نبود جز به خالق وهاب . سوزنی .داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخی و کف واهب .سوزنی .
-
وهاب
لغتنامه دهخدا
وهاب . [ وَهَْ ها ] (ع ص ) بخشنده . (مهذب الاسماء). نیک بخشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار بخشنده . (غیاث ) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل .منوچهری .
-
واژههای همآوا
-
وحاب
لغتنامه دهخدا
وحاب . [ وُ ] (ع اِ) بیماریی است شتر را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد از صغانی ) (آنندراج ). یک نوع بیماریی است مر شتران را. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وهابة
لغتنامه دهخدا
وهابة. [وَهَْ ها ب َ ] (ع ص ) وهاب . نیک بخشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به وهاب شود.
-
وهابیت
لغتنامه دهخدا
وهابیت . [ وَهَْ ها بی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) وهاب بودن . بخشندگی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ذوالطول
لغتنامه دهخدا
ذوالطول . [ ذُطْ طَ ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت . (مهذب الاسماء). واهب . وهاب . کریم . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن زیادبن سفیان بن عبداﷲبن ناشب عبسی . ملقب به وهاب و مشهور به دالق . از رؤسا و فرماندهان دوره ٔ جاهلیت . رجوع به عماره ٔ عبسی شود.
-
واهب
لغتنامه دهخدا
واهب . [ هَِ ] (ع ص ) بخشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). دهنده . عطاکننده . جوانمرد. سخی . باسخاوت . (ناظم الاطباء). معطی : توئی وهاب مال و جز تو واهب توئی فعال جود و جز تو فاعل .منوچهری .گوئی هست کف ّ وا...
-
علی حنائی
لغتنامه دهخدا
علی حنائی . [ ع َ ی ِ ح ِن ْ نا ] (اِخ )ابن محمدبن ابراهیم دمشقی حنائی ، مکنّی به ابوالحسن . حافظ و ناقد و قاری بود. در سال 370 هَ . ق . متولدشد. وی از وهاب کلابی روایت دارد. و به مصر نیز سفر کرد و فرهنگی برای خود نگاشت . و در ربیعالاول سال 428هَ . ق...
-
عماره ٔ عبسی
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ عبسی . [ ع ُ رَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن سفیان بن عبداﷲ ناشب عبسی . ملقب به وهاب و مشهور به دالق .از رؤسا و فرماندهان لشکر در دوره ٔ جاهلیت . وی از توانگران و سخاوتمندان بشمار می رفت و بر خویش فرض کرده بود که ناله ٔ اسیری را در تاریکی شب نشنود م...
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف َع ْ عا ] (ع ص ) بسیار کننده . کاری . پرکار. (فرهنگ فارسی معین ) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل . منوچهری .- عقل فعال ؛ عقل دهم . عقل فیاض . روح القدس .(از فرهنگ فارسی معین ) : غواص چه چیز عقل فعال شاینده بعقل یک ...
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (ع اِ) بازگشت گاه . (دهار). مآب . مرجع. برگشتگاه . بازگشتگاه . بازگشت جای . (یادداشت مؤلف ). جای بازگشت آب ، یا عام است . (منتهی الارب ). جای بازگشتن . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث ). || (اِمص ) بازگشت . (ناظم الاطباء). بازگشت کار. ...
-
اخته آخور
لغتنامه دهخدا
اخته آخور. [ اَ ت َ ] (اِخ ) نام موضعی است در نواحی قهستان (ظ. قهستان هرات ) : آنگاه از آن منزل کوچ فرمود و موضع اخته آخور را از غبار سم سمند جهان پیما مشکبیز کرد... و خاقان منصور استیصال نهال اقبال او را پیشنهاد همت ساخته متوجه قهستان گردید بعداز وص...