کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ونیم
لغتنامه دهخدا
ونیم . [ وَ ] (ع اِ) پیخال مگس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). حدث مگس . (مهذب الاسماء). ونمه . || (مص ) پیخال انداختن مگس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ونم .
-
واژههای مشابه
-
یک ونیم ساز
لغتنامه دهخدا
یک ونیم ساز. [ ی َ / ی ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) صفتی باشد از صفات سازهای ذوی الاوتار. (برهان ) (آنندراج ). صفتی از صفات سازهای تاردار. (ناظم الاطباء). || نوعی از فنون سازندگی . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
سدد
لغتنامه دهخدا
سدد. [ س ُ دَ ] (اِخ ) قریه ای است شش فرسنگ ونیم میانه جنوب و مغرب منامه . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
باباحسن سفلی
لغتنامه دهخدا
باباحسن سفلی . [ ح َ س َ ن ِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی به چهار فرسخ ونیم میانه ٔ شمال ومغرب احمد حسین (کوه گیلویه ). (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
داین سفلی
لغتنامه دهخدا
داین سفلی . [ی ِ ن ِ س ُ لا ] (اِخ ) دهیست سه فرسنگ ونیم میانه ٔ شمال و مغرب اشفایقان به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
آسپاس
لغتنامه دهخدا
آسپاس . (اِخ ) یا آسپاس سرحد. نام قریه ای در خرّه ٔ اقلید فارس میان علی آباد و چمن اوچون و فاصله ٔ آن تا علی آباد سه فرسنگ ونیم و تا رضاآباد چهار فرسنگ و سه ربع فرسنگ است .
-
قرم
لغتنامه دهخدا
قرم . [ ق ِ ] (اِخ ) (شبه جزیره ٔ کریمه ) شبه جزیره ای است بر ساحل شمالی دریای سیاه از اتحاد جماهیر شوروی (سابق ). مساحت آن 9949 میل مربع است . مردم آن به سال 1954 م . یک میلیون ونیم بوده اند. (الموسوعة العربیة). رجوع به کریمه (اِخ ) شود.
-
نیم کشته
لغتنامه دهخدا
نیم کشته . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم کشت . نیم بسمل . مجروح محتضری که رمقی ونیم جانی دارد : لشکر چون پادشاه را نیم کشته دیدند همه راه هزیمت گرفتند. (اسکندرنامه ٔ خطی ).به آب تیغ اجل تشنه است مرغ دلم که نیم کشته به خون چند بار برگردد.سعدی .
-
باوردان
لغتنامه دهخدا
باوردان . [ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار. در 66 هزارگزی شمال باختر لنگه . سکنه 121 تن . محصول خرما. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). دوفرسخ ونیم میانه ٔ شمال و مشرق چارک است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
حب خیزران
لغتنامه دهخدا
حب خیزران . [ ح َب ْ ب ِ خ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) حبی است نافع خنازیر را فیقرا، ایارج ، هر یک سه درم ، نماریقون دودرم ونیم ، انزروت چهاردرم ، تربد هفت درم . جاوشیر یک مثقال ، نوشادر دو مثقال ، سقمونیا یک مثقال ، کوفته و بیخته و به آب بسرشند. مقدار شربت ...
-
گاو زر
لغتنامه دهخدا
گاو زر. [ وِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صراحی و ظرفی است که از طلا به هیأت گاو ساخته باشند. (برهان ). ظرفی که بصورت گاو از زر سازند و در آن شراب نوشند. (آنندراج ) : شرط صبوحی بود گاو زر و خون رزخون سیاوش بریز گاو فریدون بیار. خاقانی .در کف آهوان ...
-
نیم بند
لغتنامه دهخدا
نیم بند. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.- تخم مرغ نیم بند ؛ تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیده ٔ آ...
-
جفت ساز
لغتنامه دهخدا
جفت ساز. [ ج ُ ] (اِ مرکب )نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . صفتی از صفات ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد:جفت ساز، راست ساز و یک ونیم ساز. (برهان ) : آسمان بر جفت ساز زهره این ره میزند. مجیر بیلقانی .دگر نسبتی را که دانست بازدرآورد نغمه به آن جفت سا...