کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونگ ونگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ونگ ونگ کردن
لغتنامه دهخدا
ونگ ونگ کردن . [ وَ وَ / وِ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ونگ زدن . رجوع به ونگ زدن شود. || آهسته و بریده بریده با صدایی پست شبیه به گریه و ناله حرف زدن .
-
جستوجو در متن
-
دنگ
لغتنامه دهخدا
دنگ . [ دُ ] (اِ صوت ) صدا و آواز مطلق : دنگ مکن ؛ یعنی حرف مزن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). محتمل است که این کلمه مصحف ونگ (وانگ ، بانگ ) باشد و یا دگرگون شده ٔ وِنْگ که آهسته و نامفهوم ادا کردن سخن زیر لب است .
-
ارد
لغتنامه دهخدا
ارد. [ اَ ] (اِخ ) نام ایزدی در آئین ایرانیان باستان . در اوستا اَشی وَنگوهی و در پهلوی اَرت آمده ، کلمه ٔ ونگهو صفت است بمعنی نیک وخوب . کلمه ٔ مرکب مزبور بمعنی اشی نیک است و آن در پهلوی بصور اَرشَش وَنگ و اَشَش وَنگ و اَرشوش ونگ و معمولاً بصورت اَش...
-
دنگ
لغتنامه دهخدا
دنگ . [ دَ ] (ص ) احمق و بیهوش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی خبر و ابله و نادان . (ناظم الاطباء). بی خبر و بی هوش و احمق . (از برهان ).دیوانه و حیران و احمق و ابله . (غیاث ). دیوانه و بیهوش . (شرفنامه ٔ منیری ). گیج . هاج . سرگشته . مات . دند.(یادد...
-
شغال
لغتنامه دهخدا
شغال . [ ش َ / ش ُ ] (اِ) نام حیوانی از نوع سگ و برزخ میان روباه و گرگ ، و گویند این حیوان در زمان انوشیروان بهم رسید. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکال . اهل تبرستان شال خوانند. (از آنندراج ). حیوانیست که یک نوع آن مخصوصا...