کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونجنکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ونجنکی
لغتنامه دهخدا
ونجنکی . [ وَن ْج ْ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به ونجنک ، به معنی ریحان .- زلف ونجنکی ؛ زلف شبیه به شاه اسپرم و ضیمران : ونجنک را همی نمونه کنددر گلستان به زلف ونجنکی .خسروی .
-
جستوجو در متن
-
ونجنک
لغتنامه دهخدا
ونجنک . [ وَن ْج ْ ن َ] (اِ) شاهسفرغم . (لغت نامه ٔ اسدی ). شاه سپرغم . (حاشیه ٔ برهان قاطع). شاه اسپرم . (برهان ). ریحان . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). ضیمران . (برهان ) : ونجنک را همی نمونه کنددر گلستان [ زیر هامون ] به زلف ونجنکی .خسروی (از ان...
-
نمونه کردن
لغتنامه دهخدا
نمونه کردن . [ ن ُ / ن ِ مو ن َ/ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرمشق قرار دادن . الگو گرفتن . قدوه و پیشوا کردن . (یادداشت مؤلف ) : زندگانی چگونه باید کردچه کسان را نمونه باید کرد؟ اوحدی . || تباه کردن . زشت کردن : ونجنک را همی نمونه کنددر گلستان به زلف و...