کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولی کردن کَ دَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نعمةاﷲ ولی
لغتنامه دهخدا
نعمةاﷲ ولی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هَِ وَ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن کمال الدین حلبی کوهبنانی کرمانی ، ملقب به نورالدین و متخلص به سید و معروف به شاه نعمةاﷲ ولی ، از اعاظم عرفای قرن هشتم هجری قمری و مؤسس طریقت صوفیان نعمةاللهی است . ...
-
شه ولی
لغتنامه دهخدا
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
شه ولی
لغتنامه دهخدا
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد و حدود 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
ولی عصر
لغتنامه دهخدا
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (اِخ ) لقب حضرت مهدی قائم (ع ). رجوع به مهدی شود.
-
ولی عصر
لغتنامه دهخدا
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگهبان عصر. مرد خدای قائم در عصر و زمان . مولوی در همین مورد گوید:پس به هر عصری ولیی قایم است .رجوع به ولی (از ع ، ص ، اِ) شود.
-
ولی عهد
لغتنامه دهخدا
ولی عهد. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (اِخ ) ولی العهد. لقب حضرت شیث پیغمبر علیه السلام . (مهذب الاسماء).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کریت بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 24 کیلومتری جنوب خاوری طبس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهداد شهرستان کرمان در 22 کیلومتری شمال خاوری شهداد و 5 کیلومتری باختر راه مالرو کشیت به خراسان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. سکنه 159 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. موقع آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 159 تن . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 24 کیلومتری شمال باختری قوچان و 2 کیلومتری جنوب شوسه ٔ قدیمی قوچان به شیروان . سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از رودخانه و قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان .سکنه ٔ آن 384 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنانان شهرستان رفسنجان در 39 کیلومتری خاور رفسنجان و 12 کیلومتری شمال شوسه ٔ رفسنجان به کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهستان بخش کلاردشت شهرستان نوشهر.سکنه ٔ آن 280 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
ولی آباد
لغتنامه دهخدا
ولی آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و سردسیری است . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات و پشم . شغل مردم آن زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ...