کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقوع یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقوع یافتن
لغتنامه دهخدا
وقوع یافتن . [ وُ ت َ ] (مص مرکب ) حادث شدن . اتفاق افتادن : ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت . (ظفرنامه ٔ یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368).
-
واژههای مشابه
-
وقوع داشتن
لغتنامه دهخدا
وقوع داشتن . [ وُ ت َ ] (مص مرکب ) اتفاق افتاده بودن : حاشا که این صورت وقوع داشته باشد. (عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
واقع شدن
لغتنامه دهخدا
واقع شدن . [ ق ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صادر شدن . ظاهر گشتن . (ناظم الاطباء). پیش آمدن . روی دادن . اتفاق افتادن . حدوث . حادث شدن . افتادن . وقوع . وقوع یافتن . به وقوع پیوستن . ببودن . بودن . واقع گردیدن : فریاد از اهل شهر برآمد که چنین حادثه ای واقع...
-
انجام گرفتن
لغتنامه دهخدا
انجام گرفتن . [ اَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صورت گرفتن و بپایان رسیدن و کامل شدن . (ناظم الاطباء). وقوع یافتن . خاتمه گرفتن . خاتمه پذیرفتن . (یادداشت مؤلف ):عاشق همه رسوا به در انجمن عالم انجام نگیرد ره گر زانجمن اندیشد.عطار.
-
سر گرفتن
لغتنامه دهخدا
سر گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) درگرفتن . (آنندراج ). به وقوع پیوستن . وجود یافتن . تحقق یافتن : بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گیردخیالی کرده ام با خویش اما سر نمی گیرد. بیانا (از آنندراج ).- سر گرفتن عروسی ؛ بهم جوش آمدن . جور شدن . || ...
-
اکراب
لغتنامه دهخدا
اکراب . [ اِ ] (ع مص ) کرب بستن دلو را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کریب بستن دلو را. (از اقرب الموارد). || پر کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)(از ناظم الاطب...
-
عله
لغتنامه دهخدا
عله . [ ع َ ل َه ْ ] (ع مص ) در ملامت افتادن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || وقوع در حالت خمار و زحمت آن . (ناظم الاطباء). از خمار زحمت یافتن . (منتهی الارب ). در زحمت خمار افتادن . (از لسان العرب ...
-
غبن
لغتنامه دهخدا
غبن . [ غ َ ب َ ] (ع مص ) زیان آوردن بر کسی در بیع. (منتهی الارب ). فریب دادن و غلبه یافتن بر کسی در بیع و شراء. (اقرب الموارد). رجوع به غَبن شود. || فراموش کردن و درگذاشتن و غلط کردن در چیزی . (منتهی الارب ). سستی و فراموشی . (شرح قاموس ): غبن غَبَن...
-
اعتدال
لغتنامه دهخدا
اعتدال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میانه حال شدن در کمیت . (ناظم الاطباء). میانه حال شدن در کمیت و کیفیت . (منتهی الارب ). میانه حال شدن در گرمی و سردی و خشکی و تری یا در طول و عرض . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). میانه حال گردیدن در کمیت و کیفیت . (از اقرب الم...
-
رسیدن
لغتنامه دهخدا
رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص ) آمدن . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 12) (فرهنگ فارسی معین ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آمدن کسی به جایی . قدوم . ورود: رسیدن به خیر؛ خیرمقدم . (یادداشت مؤلف ). در آمدن . (فرهنگ فارسی معین )(ناظم الاطباء) (از حاشیه ٔ...
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...
-
فراهم
لغتنامه دهخدا
فراهم . [ ف َ هََ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از:فرا + هم ) گردآمده و به دست آمده . موجود : پیاده نباشم ز اسباب دانش گر اسباب دنیا فراهم ندارم . خاقانی .که هیچ آرزویی به عالم نبودکه یک یک بر آن خوان فراهم نبود. نظامی . || مجتمع. با هم . (آنندراج ) : اطراف ...
-
اتفاق
لغتنامه دهخدا
اتفاق . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) با هم یکی شدن . یکی گشتن . || هم پشتی کردن . متفق شدن . || سازواری کردن . با یکدیگر موافقت کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). با هم نزدیک گشتن . موافقت . وفاق . همدستی . همکاری . اتحاد. سازواری . توافق . (زوزنی ). مقابل اختل...