کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقفی
لغتنامه دهخدا
وقفی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد اصفهان . سکنه 254 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
وقفی
لغتنامه دهخدا
وقفی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وقف . رجوع به وقف شود. || (حامص ) موقوفه بودن .
-
جستوجو در متن
-
حق التولیة
لغتنامه دهخدا
حق التولیة. [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ی َ] (ع اِ مرکب ) مالی که بمتولی وقفی یا مزار امام یاامام زاده ای دهند برای تولیت امور آن وقف یا مزار.
-
ناصری
لغتنامه دهخدا
ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) (قنات ...) از قنوات وقفی تهران در سمت مغرب ، مقدار آب 5 سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک فرسنگ . (یادداشت مؤلف ).
-
مهرجرد
لغتنامه دهخدا
مهرجرد. [ م ِ ج ِ ] (اِخ ) مهرگرد. از قنوات وقفی شهر تهران ، در سمت شمال . مقدار آب آن دو سنگ و مسافت مادرچاه تا شهر حدود نیم فرسنگ است . (یادداشت مؤلف ).
-
شهاب الملک
لغتنامه دهخدا
شهاب الملک . [ ش ِ بُل ْ م ُ ] (اِخ ) (قنات ...) از قنوات وقفی شهر تهران در سمت شمال غربی ، مقدار آب یک و نیم سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک فرسنگ . (یادداشت مؤلف ).
-
حاج علیرضا
لغتنامه دهخدا
حاج علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) (قنات ....)از قنوات وقفی شهر تهران ، در سمت شمال ، مقدار آب آن 3 سنگ ، مسافت مادرچاه تا شهر سه چهارم فرسنگ است .
-
حاج محمد علی
لغتنامه دهخدا
حاج محمد علی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) (قنات ....) از قنوات وقفی شهر تهران ، در سمت شمال ، مسافت مادرچاه تا شهر سه ربع فرسنگ است .
-
زاهد
لغتنامه دهخدا
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (کاریز...) از قنات های وقفی تبریز واقع در دروازه ٔ ری شهر مزبور بوده است . حمداﷲ مستوفی آرد: آب این کاریزها همه ملک است الا کاریز زاهد بدروازه ٔ ری و کاریز زعفرانی بدروازه ٔ نارمیان ... که بر شش کیلان سبیل است . (نزهة القلوب ص 77...
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن بالویه بیهقی . ابوالعباس بالویه . از رواة بود. در تاریخ بیهق آمده است : در این ناحیت (بیهق ) وقفی است منسوب به بالویه ، مولد او از مزینان بوده است و او را از محمدبن اسحاق بن خزیمة روایت باشد. او از ابوالعباس محمدبن ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طبسی . ملقب به نظام الدین (مولانا...) معلم طهماسب میرزا. خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 379) آرد: در آن اثنا نزد نواب پایه ٔ سریر اعلی بتحقیق انجامید که معلم شاهزاده ٔ صاحب تأیید طهماسب میرزا مولانا نظام الدین احمد طبسی که در خ...
-
گاومیش
لغتنامه دهخدا
گاومیش . (اِ مرکب ) نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند. (حاشیه ٔ برهان قاطع). جانوری است از جنس گاو. (آنندراج ). جاموس معرب آن است . (دهار) (منتهی الارب ). ابوالقریض . ابوالعرمض .اقهبان . هرمیس کهب ؛ گاومیش کلان سال . (منتهی الار...
-
مؤدی
لغتنامه دهخدا
مؤدی . [ م ُ ءَدْ دی ] (ع ص ) اداکننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را. (ناظم الاطباء). گزارنده . اداکننده . پرداخت کننده . || وام دار. خراج گذار. (یادداشت مؤلف ) : شد ز بی مکسبی و بی مالی ملک شه از مؤدیان خالی . نظامی .در حضور صاحب جمع و مشرف و مو...
-
تیسیر
لغتنامه دهخدا
تیسیر.[ ت َ ] (ع مص ) آسان زای شدن شترمادگان و گوسپندان کسی : یسر الرجل تیسیرا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بسیار شدن نسل اشتر و گوسفند. (زوزنی ). بسیار شدن نسل و شیر گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). بسیار شیر و یا بسیار بچه گر...