کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقار
لغتنامه دهخدا
وقار. [ وَ ] (ع مص ) وقارة. آهسته و بردبار گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به آرام شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || (اِمص ) آهستگی و بردباری . (اقرب الموارد) (مه...
-
جستوجو در متن
-
وقارة
لغتنامه دهخدا
وقارة. [ وَ رَ ] (ع مص ) وَقار. آهسته و بردبار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به وقار شود.
-
هینة
لغتنامه دهخدا
هینة.[ ن َ ] (ع اِ) روش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برای نوع است . (از اقرب الموارد). آهستگی و وقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سکینه و وقار. (از اقرب الموارد).
-
شکوهانیدن
لغتنامه دهخدا
شکوهانیدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) اظهار وقار و گرانی کردن . (ناظم الاطباء).
-
پاسبک
لغتنامه دهخدا
پاسبک . [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) مبارک قدم . مقابل پاسنگین . || جِلف . بی وقار.
-
بددول
لغتنامه دهخدا
بددول . [ ب َ ] (از هندی ، ص ) بدترکیب . || بی وقار و سبک . (ناظم الاطباء).
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) صاحب وقار گردیدن . (از اقرب الموارد). بردبار و صاحب وقار گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باآرام شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). آهسته شدن . (دهار).
-
شکوهیده
لغتنامه دهخدا
شکوهیده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) اظهار بزرگی کرده . (ناظم الاطباء) (برهان ). || اظهار وقار و گرانی نموده . (ناظم الاطباء). || گوش به سخن کسی داده . || زیباشده . (ناظم الاطباء) (برهان ). || مشهور به وقار و جلال . (ناظم الاطباء).
-
تیقور
لغتنامه دهخدا
تیقور. [ ت َ ] (ع اِ) مرد بردبار و باوقار و آهسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وقار و بردباری . (ناظم الاطباء). وقار. (اقرب الموارد). «تاء» آن مبدل «واو» است چنانکه در تراث و وراث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رکانة
لغتنامه دهخدا
رکانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) رکانت . استواررأی و آهسته و آرمیده گردیدن و صاحب وقار شدن . رکونة. (منتهی الارب ). استواررای و آهسته و آرمیده و صاحب وقار. (آنندراج ) با آرام شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار). استواررأی گشتن . استوارو آرمیده گردیدن و صاحب وقا...
-
زماته
لغتنامه دهخدا
زماته . [ زَ ت َ ] (ع مص ) آهسته و صاحب وقار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زمین آسا
لغتنامه دهخدا
زمین آسا. [ زَ ] (ص مرکب ) همانند زمین در سنگینی و وقار و سکون . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
وزن سنگ
لغتنامه دهخدا
وزن سنگ . [ وَ س َ ] (اِ مرکب ) وقار و تمکین . || قدر و قیمت . (ناظم الاطباء).
-
هرد
لغتنامه دهخدا
هرد. [ هَِ ] (ع اِ) شترمرغ . (منتهی الارب ). || (ص ) مرد بی وقار و بی اعتبار. (منتهی الارب ). الرجل الساقط. (اقرب الموارد).