کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعد و عهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلف وعد
لغتنامه دهخدا
خلف وعد. [ خ ُ ف ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنهارخواری . دروغ وعدگی . بدقولی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلف وعد کردن
لغتنامه دهخدا
خلف وعد کردن . [ خ ُ ف ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دروغ کردن وعده . بدقولی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
زنهارخواری
لغتنامه دهخدا
زنهارخواری . [ زِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خیانت در امانت . ضد زنهارداری . پیمان شکنی . خلف عهد. خلف وعد. نقض عهد. غدر. بی وفایی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : کلید در ترا دادم به زنهاریکی این بار زنهارم نگهدارتو خود دانی که در زنهارداری نه بس فرخ بود ...
-
وفا
لغتنامه دهخدا
وفا. [ وَ ] (از ع ، اِمص ) وفاء. وعده به جای آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و سخن . (غیاث اللغات ). به سربردگی عهد و پیمان و قول و سخن و دوستی و استقامت . (ناظم الاطباء). ثبات در عهد و پیمان و قول و سخن و دوستی و صفا و صدق وضمانت در کار و کردار. (ناظ...
-
موعد
لغتنامه دهخدا
موعد. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) وعده جای . (منتهی الارب ). وعده جای و وعده گاه . (ناظم الاطباء). جای وعده کردن . (غیاث ). جای وعده کردن و وعده دادن . (آنندراج ). وعده گاه . ج ، مواعد. (مهذب الاسماء). مکان پیمان . جای عهد و پیمان . وعده جای . جای وعده . (یاد...
-
طغان
لغتنامه دهخدا
طغان . [ طُ ] (اِخ ) مؤلف ترجمه ٔ تاریخ یمینی آرد: طغان نامی والی بست بود، و دیگری بایتوزنام این ولایت بقهر از دست او بیرون کرد و طغان طاقت مقاومت او نداشت ، ناچار آن ناحیه بازگذاشت ، و در کنف اهتمام و حمایت ناصرالدین گریخت و از او مدد خواست تا ولای...
-
ذوالقرنین ثانی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآن خبر از زمانهائی میدهد که تواریخ دسترس فعلی بشر از آن خبری ندارد و ذوالقرنین رومی را همان...
-
اصول خمسه
لغتنامه دهخدا
اصول خمسه . [اُ ل ِ خ َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت ازقسمتی از اصول عقاید واصل بن عطا و عمروبن عبید است که به اصول خمسه معروف است و کسی استحقاق عنوان معتزلی پیدا میکرده است که به این اصول معتقد باشد و آن اصول این است : 1- توحید: «خداوند...
-
وعده
لغتنامه دهخدا
وعده . [ وَ دَ / دِ ](از ع ، اِ) نوید. (ناظم الاطباء). مژده : شب و روز انتظار یار میداشت امید وعده ٔ دیدار میداشت . نظامی .وعده ٔ وصل چون شود نزدیک آتش قرب تیزتر گردد. (؟). || عهد. پیمان . (ناظم الاطباء). وعده در اصل وعد است ولی آن را شعرا نیز در اشع...
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ] (ع اِ) آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب کنند به شرط چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَحْب . (از اقرب الموارد). آنچه کسی بر خود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خودشفا یابم ده تومان در راه خدا میدهم . آورد...
-
معتزله
لغتنامه دهخدا
معتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست . ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم این جماعت است شاگرد شیخ حسن بصری بوده یک روز در ...
-
اشاعرة
لغتنامه دهخدا
اشاعرة. [ اَ ع ِ رَ ] (اِخ ) ج ِ اشعری ، بمعنی پیرو طریقه ٔ مخصوص اشعریان . اساس طریقه ٔ اشاعره از تعلیمات جهمیه مایه گرفت و در اواخر قرن سوم یا اوائل قرن چهارم هجری بعنوان فرقه ٔ اشعری ظهور کرد و بنام مشهورترین رؤسای این فرقه ، ابوالحسن اشعری ، معر...
-
اندیشه کردن
لغتنامه دهخدا
اندیشه کردن . [ اَ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فکر کردن . خیال کردن . (ناظم الاطباء). فکر. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) . تفکر. (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). افکار. (تاج المصادر بیهقی ). تفکیر. (ترجم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و از متبرزین حفاظ است و دیوان محدثین بوی ختم شده است و او از شیوخ عصر خویش به بغداد و بصره ...