کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وطر
لغتنامه دهخدا
وطر. [ وَ طَ ] (ع اِ) حاجت . (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). حاجت و نیاز، یا حاجت که بدان کمال قصد و توجه باشد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : فلما قضی زید منها وطراً زوّجناکها. (قرآن 37/33).
-
واژههای همآوا
-
وتر
لغتنامه دهخدا
وتر. [ وَ ] (ع مص ) نستیدن کینه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دریافت نکردن کینه و خون کشته ٔ خویش را. (ناظم الاطباء). || زه کشیدن بر کمان . || جفت را طاق ساختن . || وترکردن نماز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ترسانیدن و مکروه و بدی...
-
وتر
لغتنامه دهخدا
وتر. [ وَ ت َ ] (ع اِ) زه کمان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). چله ٔ کمان . ج ، اوتار. (منتهی الارب ). || رود. بربط. (زمخشری ). رود. شرعة. (السامی ). تار. (یادداشت مرحوم دهخدا). تار ساز. (غیاث اللغات ). بم . تار سطبر بلندآواز از ذوات الاوتار. (یاددا...
-
وتر
لغتنامه دهخدا
وتر. [ وِ / وَ ] (ع اِ) تنها و طاق . (منتهی الارب ). فرد و تنها و طاق . عدد طاق . (ناظم الاطباء). عدد که طاق باشد و از همین است صلوة وتر خلاف شفع. (کشاف اصطلاحات الفنون ). تک و یگانه . (السامی فی الاسامی ).- صلوة وتر ؛ نمازی است مخصوص که عدد و رکعات ...
-
جستوجو در متن
-
اوطار
لغتنامه دهخدا
اوطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَطَر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). حاجات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به وطر شود.
-
گاییدن
لغتنامه دهخدا
گاییدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به گائیدن شود. شعوری بیت ذیل را از ابوالمعالی شاهد آورده است : زن گرفتن سود دارد لیک ذوق دل نبودمیکند دفع وطر گاییدنش دردسر است .شعوری (ج 2 ورق 301).
-
ذات رایة
لغتنامه دهخدا
ذات رایة. [ ت ُ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) هر زن بدکاره به جاهلیت که بر بام خانه علم افراشتی تا مردان بدان نشان بقضای وطر بدانجا شدندی . ج ، ذوات رایات .
-
زهر
لغتنامه دهخدا
زهر. [ زِ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وَطَر. (اقرب الموارد). حاجت و سبب و موقع. (ناظم الاطباء): قضیت منه زهری ؛ ای وطری . (اقرب الموارد).
-
نفطویه
لغتنامه دهخدا
نفطویه . [ ن َ طَ وَی ْه ْ / ن ِ طَ وَی ْه ْ / ن َ ی َ / ی ِ ](اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عرفةبن سلیمان ازدی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ابن عرفة و ملقب و مشهور به نفطویه ، از مشاهیر ادبا و شعرای قرن چهارم هجری قمری است . وی به سال 244 یا 250 هَ . ق . در واسط ...
-
حاجت
لغتنامه دهخدا
حاجت . [ ج َ ] (ع اِ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید:در مجمع السلوک آمده است : ضرورت مقداری را گویند که آدمی بی آن بقا نیابد و آن را حقوق نفس نیز گویند وحاجت ، مقداری را گویند که آدمی بی آن بقا یابد معهذا بدان محتاج شود، چون جامه ٔ دوم بالای پیراهن و...
-
نیاز
لغتنامه دهخدا
نیاز. (اِ) حاجت . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (آنندراج ). احتیاج . (برهان قاطع). ارب . اربه . مأربه . وطر. (یادداشت مؤلف ) : اگرچه بمانند دیر ودرازبه دانا بودشان همیشه نیاز. بوشکور.ما را بدان لب تو نیاز است در جهان ...
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...