کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وطاءة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وطاءة
لغتنامه دهخدا
وطاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِ) موضع قدم . (از اقرب الموارد). جای قدم . (از منتهی الارب ). || (اِمص ) تنگی و فشارش و گرفت سخت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): اللهم اشدد لنا وطأتک علی مضر؛ ای خذهم اخذاً شدیداً. (اقرب الموارد).
-
وطاءة
لغتنامه دهخدا
وطاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) وُطوءة. پاسپردگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پایمالی . || (مص ) کوفته و نرم و پاسپرده شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
وطاءة
لغتنامه دهخدا
وطاءة. [ وَ طَ ءَ ] (ع اِ) راه پاسپرده ٔ بسیار مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سابله . (اقرب الموارد). راه پاسپرده و لگدکوب شده . (ناظم الاطباء). || مسافران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وطوءة
لغتنامه دهخدا
وطوءة. [ وُ ءَ ] (ع مص ) وطاءة. پا سپردن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) پاسپردگی . (از آنندراج ). رجوع به وطاءة شود.
-
وطأت
لغتنامه دهخدا
وطأت . [ وَ ءَ ] (ع ، اِمص ) وطاءة. پایمالی . پاسپردگی . || فشارش . تنگی . گرفتگی سخت : سلطان از عراق متوجه بغداد شد با سپاهی که از وطأت ایشان زمین میلرزید. (فرهنگ فارسی معین از سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 20). || (اِ) جای پا. وطاءة. رجوع به وطاءة ش...
-
وطأت
لغتنامه دهخدا
وطأت . [ وَ ءَ ] (ع مص ) نرم شدن فراش و مرکب و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) وطاءة و وطوءة، اسم است به معنی سهولت و نرمی . (از اقرب الموارد). || پاسپردگی . وطاءة : لشکری که کوه پای وطأت آن ندارد. (جهانگشای جوینی ). پیش از آنک شدت وطأت ک...
-
وطآت
لغتنامه دهخدا
وطآت . [ وَ طَ ] (ع اِ) ج ِ وطئة (وَطاءة) : و تلال از وطآت سواران و اسبان پایمال شد. (جهانگشای جوینی ). و کوههایی که ... از وطآت خیول و جمال شکسته گردن وپایمال گشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع به وطئة شود.
-
وطی
لغتنامه دهخدا
وطی ٔ. [ وَ ] (ع ص ) کوفته و سپرده زیر پا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوفته و نرم و سپرده زیر پای . (ناظم الاطباء). || شی ٔ وطی ٔ؛ ای بین الوطاءة. (منتهی الارب ). چیزی که پاسپردگی آن آشکار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به وطاءة شود.
-
غبراء
لغتنامه دهخدا
غبراء. [ غ َ ] (ع اِ) این کلمه در المعرب جوالیقی غبیراء نوشته شده ولی بطوری که در حاشیه ٔ همین کتاب آمده است صاحب الجمهره (در ج 1 ص 268) «غبراء و غبیراء» به هر دو شکل آورده است و گوید: «گیاهی است که گوسفندان خورند، اما میوه ٔ این درخت که غبیراء نامید...
-
خرطوم
لغتنامه دهخدا
خرطوم . [خ ُ ] (ع اِ) بینی . بینی کلان . (از منتهی الارب ) (ترجمان ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خَراطیم : سنسمه علی الخرطوم . (قرآن 16/68).بحجت بخرطومش اندر کشم علی رغم او من مهار علی . ناصرخسرو.گفت یزدان زآن کس مکتوم او...