کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وصیة
لغتنامه دهخدا
وصیة. [ وَ صی ی َ ] (ع اِ) شاخ خرما که بدان پشتواره بندند. (منتهی الارب ). ج ، وصی . (منتهی الارب ). || اسم است ایصاء را. (اقرب الموارد). اندرز.(منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). || آنچه بدان وصیت کنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). موصی ̍...
-
جستوجو در متن
-
وصیت
لغتنامه دهخدا
وصیت . [ وَ صی ی َ ] (ع اِ) وصیة. اندرز. (مهذب الاسماء). اندرز و نصیحت . اندرزو پند و نصیحت و سفارش . (ناظم الاطباء) : من وصیت به وفا میکنمت گرچه امروز وفا در عدم است . خاقانی .تکلف برِ مرد درویش نیست وصیت همین یک سخن بیش نیست . سعدی .وصیت همین است ج...
-
وصایا
لغتنامه دهخدا
وصایا.[ وَ ] (ع اِ) ج ِ وصیة. (از اقرب الموارد). ج ِ وصیت . (دهار) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). اندرزها و پندها و وصیتها. (ناظم الاطباء) : و او را [ نوشیروان ] خود تصنیفها و وصایاست . (ابن البلخی ). || ج ِ وصایة. (ناظم الاطباء). رجوع به وصایة شود.
-
اضیع
لغتنامه دهخدا
اضیع. [ اَض ْ ی َ ] (ع ن تف )هیچکاره تر، یقال : هو اضیع من قمرالشتاء. (ناظم الاطباء). || ضایعکننده تر. (غیاث ) (آنندراج ).- امثال : اضیع من بیضةالبلد . اضیع من تراب فی مهب الریح . اضیع من دم سلاع . (یادداشت مؤلف ). اضیع من سراج فی شمس . اضیع من ...
-
وصی
لغتنامه دهخدا
وصی . [ وَ صی ی ] (ع اِ) ج ِ وَصیّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وصیة شود. || (مص ) درهم و پیوسته روییدن گیاه . وُصی ّ. || (ص ، اِ) اندرزکرده شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در وی یکسان است ، یا مؤنث و جمع وی نیاید. ج ، ...
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن برهان الدین بن ابی ذر غفاری . از دانشمندان قرن دهم و یازدهم هجری . او راست : حاشیه بر مختصر تفتازانی در معانی و بیان و در مقدمه ٔ آن گوید: حاشیه ای دیگربر مطول نوشته که در آن میان حاشیه ٔ خطائی و حاشیه ٔمیر سیدشریف محاکمه و د...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم حُضَینی . صاحب تنقیح المقال گوید:حضینی بر وزن زبیری باشد منسوب بابی ساسان تابعی از بنی رقاش ، و آن بطنی است از بکربن وائل از عدنان و نام ابوساسان حضین بن منذربن حرث بن وعلةبن مجالدبن یثربی بن ریان بن حرث بن مالک بن ش...
-
طبرسی
لغتنامه دهخدا
طبرسی . [ طَ رِ ] (اِخ ) فضل بن حسن طبرسی ، مکنی به ابوعلی . طبرس منزلی است میان قاشان و اصفهان و اصل ایشان از آن بقعت بوده است . و ایشان در مشهد سناباد طوس متوطن بوده اندو مرقد او آنجاست ، بقرب مسجد قتلگاه ، و از اقارب نقبای آل زیاره بودند، رحمهم اﷲ...
-
حبس البلایا
لغتنامه دهخدا
حبس البلایا. [ ح َ سُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) من اوابد العرب ، کانوا اذا مات الرجل یشدون ناقته الی قبره ، ویقلبون براسها الی ورائها، و یغطون راسها بولیة و هی البرذعة فاذا افلتت لم ترد عن ماء ولا مرعی ، و یزعمون انهم اذا فعلوا ذلک حشرت معه فی المعاد لیرک...