کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسیله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسیله
لغتنامه دهخدا
وسیله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) دستاویز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه باعث تقرب به غیر شود. (تعریفات ). آنچه به توسط آن به دیگری تقرب جویند. (از فرهنگ فارسی معین ). || سبب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علت . (فرهن...
-
جستوجو در متن
-
وسائل
لغتنامه دهخدا
وسائل . [ وَ ءِ ] (ع اِ) وسایل . ج ِ وسیلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وسیله شود.
-
وسل
لغتنامه دهخدا
وسل . [ وُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ وسیلة. (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به وسیله شود.
-
مرجمة
لغتنامه دهخدا
مرجمة. [ م ِ ج َ م َ ] (ع اِ) آلت رجم . قذافه . (متن اللغة). وسیله ٔ سنگسار کردن . وسیله ٔ سنگباران .
-
وسیل
لغتنامه دهخدا
وسیل . [ وَ] (ع اِ) ج ِ وسیلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وسیله شود. || گویندلغتی است در وسیلة. (اقرب الموارد). رجوع به وسیله شود : برحسب دلخواه و ارادت ایشان ساخته میگردانید بی واسطه ٔ وسیلی و شفیعی . (تاریخ قم ص 5).
-
حافظ
لغتنامه دهخدا
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) نجیب . رجوع به وسیله محمد شود.
-
روزی یافتن
لغتنامه دهخدا
روزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) رسیدن به وجه و وسیله ٔ معاش .
-
عیشدان
لغتنامه دهخدا
عیشدان . [ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) وسیله ٔ عیش . وسیله ٔ عشرت و خرمی . جایگاه عیش . عیش خانه . عشرت کده : گفتم این باغ را که جان من است چون فروشم که عیشدان من است .نظامی .
-
نعش کش
لغتنامه دهخدا
نعش کش . [ ن َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) که نعش را بر دوش گیرد و حمل کند. || (اِ مرکب ) وسیله ٔ بردن جسد مرده به گورستان . وسیله ای که جسد مرده را در آن نهند و به گورستان برند.
-
سه چرخه
لغتنامه دهخدا
سه چرخه . [ س ِ چ َ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) وسیله ٔ نقلیه ای که با سه چرخ حرکت کند. حرکت آن یا به وسیله ٔ نیروی موتور یا گردانیدن اهرمی که با واسطه ٔ زنجیری چرخها را بحرکت درمی آورد، صورت میگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کورتاژ
لغتنامه دهخدا
کورتاژ. (فرانسوی ، اِ) سقط جنین با نوعی عمل جراحی و به وسیله ٔ پزشک . بیرون آوردن جنین از رحم مادر. (از لاروس ).
-
نفت انداختن
لغتنامه دهخدا
نفت انداختن . [ ن َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) پرتاب کردن شیشه های نفت به وسیله ٔ دست یا منجنیق به طرف دشمن .
-
فرزده
لغتنامه دهخدا
فرزده .[ ف ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مویی که آن را به وسیله ٔ فر، چین و شکن داده باشند. رجوع به فر زدن شود.
-
وسائط
لغتنامه دهخدا
وسائط. [ وَ ءِ ] (ع اِ) وسایط. ج ِ واسطة. به معنی وسیله ها مستعمل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).