کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسیق
لغتنامه دهخدا
وسیق . [ وَ ] (ع اِ) باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطر. (اقرب الموارد). || (مص )راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). طرد. (اقرب الموارد). رجوع به وسق شود.
-
واژههای همآوا
-
وثیق
لغتنامه دهخدا
وثیق . [ وَ ] (ع ص ) استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار و محکم . (ناظم الاطباء). ج ، وِثاق .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : متفق گشتند در عهد وثیق که نگرداند سخن را یک رفیق . مولوی .- ثوب وثیق ؛جامه ٔ نیک بافته . (مهذب الاسماء).
-
وصیق
لغتنامه دهخدا
وصیق . [ وَ ] (اِخ ) کوهی است که پائین آن از کنانه و قسمتی دیگراز آن مر هذیل راست . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
موسوق
لغتنامه دهخدا
موسوق . [ م َ ] (ع ص ) کشتی بار کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به وُسْق ْ و وسیق و ایساق شود.
-
وسق
لغتنامه دهخدا
وسق . [ وَ ] (ع مص ) گرد کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). گرد کردن چیزی و بار نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و از این معنی است قول خداوند : و اللیل و ما وسق (قرآن 17/84)؛ اذا جلل الجبال و الاشجار و البحا...
-
باران
لغتنامه دهخدا
باران . (اِ) ترجمه ٔ مطر وبا لفظ باریدن و دادن و زدن و گرفتن و خوردن و استادن و چکیدن و گذشتن مستعمل است . (آنندراج ). قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد و سبب حصول آن تحثر بخار آبی است که ابر از آن حاصل شده و بادهائی که از روی دریا میوزد چون ...
-
راندن
لغتنامه دهخدا
راندن . [ دَ ] (مص ) دور کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). طرد کردن . دور داشتن از نزد خود. رد کردن . بدر کردن . بیرون کردن و خارج کردن . (ناظم الاطباء). اخراج کردن . دور کردن کسی را از جایی . (...