کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسن
لغتنامه دهخدا
وسن . [ وَ س َ ] (ص ) آلوده . (آنندراج ). || (اِ) آلایش . آلودگی . (آنندراج ) : حضرتی کز قدر زیبد گرچه اودامن همت بگرداند وسن حارسش کیوان و برجیسش ندیم آفتابش شمع و گردونش لگن . امامی هروی (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ رشیدی ).(ودر سروری با شین معجمه آم...
-
وسن
لغتنامه دهخدا
وسن . [ وَ س َ ] (ع اِ) حاجت و نیاز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: ما هو من همی و من وسنی . ج ، اوسان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خواب سبک . (مهذب الاسماء). گرانی خواب یا اول آن یا پینکی و غنودگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). وَ...
-
وسن
لغتنامه دهخدا
وسن . [ وَ س ِ ] (ع ص )غنوده و خوابناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). خفته . (غیاث اللغات ). نائم . || بیهوش شده از بوی بد چاه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
وثن
لغتنامه دهخدا
وثن . [ وَ ث َ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (السامی ) (ناظم الاطباء). نصب . طاغوت . جبت . صنم . (یادداشت مرحوم دهخدا). فغ. بغ. بدّ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بت که به صورت آدمی از سنگ باشد. هیکلی باش...
-
وثن
لغتنامه دهخدا
وثن . [ وُ ] (ع اِ) ج ِوَثَن . (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به وثن شود.
-
وثن
لغتنامه دهخدا
وثن . [ وُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ وَثَن . بتها. صنم ها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وَثَن شود.
-
جستوجو در متن
-
وسنة
لغتنامه دهخدا
وسنة. [ وَ س ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث وَسِن . زن غنوده و خوابناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وسن شود.
-
اوسان
لغتنامه دهخدا
اوسان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَسَن به معنی حاجت و نیاز: و کذا قضت الابل اوسانها من الماء؛ ای اوطارها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وسن شود.
-
غنودگی
لغتنامه دهخدا
غنودگی . [ غ ُ دَ / دِ ] (حامص ) خوابیدن و آرمیدن . آسایش :وَسَن . غنودگی . (منتهی الارب ). رجوع به غنودن شود.
-
وسنة
لغتنامه دهخدا
وسنة. [ وَ ن َ ] (ع اِ) سِنة. وسن . گرانی خواب یا اول آن یا پینکی و غنودگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
وژن
لغتنامه دهخدا
وژن . [ وَ ژَ ] (اِ) آلودگی وکثافت . (فرهنگ نظام ). کثافت و نجاست . (برهان ) (آنندراج ). کثافت . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : از آن ز زرق و ریا گشت ظاهرش طاهرکه از نفاق درونت وژن نمی داند.رضی الدین نیشابوری (از انجمن آرا و فرهنگ نظام ).مبدل وسن . (فر...
-
غنود
لغتنامه دهخدا
غنود. [ غ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) خفتن . (فرهنگ اوبهی ). آرمیدن و آسودن . استراحت و آسایش . وَسَن . رجوع به فرهنگ اسدی و غنودن شود.
-
وسنة
لغتنامه دهخدا
وسنة. [ وَ س َ ن َ ] (ع اِ) سِنة. وَسَن . گرانی خواب یا اول آن یا پینکی و غنودگی . (منتهی الارب ). خوابناکی و گرانی خواب و پینکی و اول خواب . (ناظم الاطباء).