کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسعت نظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوته نظر
لغتنامه دهخدا
کوته نظر. [ ت َه ْ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) کوتاه نظر. (فرهنگ فارسی معین ). ناعاقبت اندیش . (غیاث ). غافل : پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتندوه چه ما غافل و مستیم و چه کوته نظریم . خاقانی .در چشمت ار حقیر بود صورت فقیرکوته نظر مباش که در سنگ گوهر است . سعد...
-
تمام اندیش
لغتنامه دهخدا
تمام اندیش . [ ت َ اَ ] (ص مرکب ) که وسعت اندیشه دارد. که تمام جوانب کار را در نظر آرد : هم قوی رای و هم تمام اندیش کارها راشناخته پس و پیش .نظامی .
-
فلوریدا
لغتنامه دهخدا
فلوریدا. [ فْل ُ / ف ُ / ف ِ ل ُ ](اِخ ) یکی از ایالات جنوبی اتازونی و بیست وهفتمین ایالتی است که به ایالات متحده پیوست (در سال 1854 م .). در مغرب اقیانوس اطلس و شمال خلیج مکزیک واقع است . وسعت آن 54262 کیلومتر مربع و از نظر جمعیت بیست ویکمین ایالت آ...
-
اماتیا
لغتنامه دهخدا
اماتیا. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) ایماتیا . اماتی . نام سرزمینی بود از مقدونیه ٔقدیمی ، عبارت از قسمت شمال غربی قطعه ٔ مزبور، و مرکزش اوسه نام داشت و در محل مقدونیه ٔ حالیه واقع شده بود. گاهی این اسم به تمام قطعه ٔ مقدونیه نیز اطلاق میشود. این کلمه در زبان آ...
-
صفی
لغتنامه دهخدا
صفی . [ ص َ ] (اِخ ) رشتی ، نصرآبادی آرد: میرصفی جوان آراسته در ظاهر و باطن خوش خوی و خوش روی بود. وسعت مشرب او بمرتبه ای بود که برحمت صرف مغرور شده از قهر نظر پوشیده بود. مدتی در اصفهان بود از صحبت او که کمال نمک داشت محظوظ شدیم . از سخنان اوست که «...
-
حمیدیه
لغتنامه دهخدا
حمیدیه . [ ح َ دی ی َ ] (اِخ ) نام شهری است که به بولی از ولایت قسطمونی مربوط میباشد.از طرف مشرق به بارطین و از جانب جنوب به کرده و ازسوی مغرب به ارکلی و از جهت شمال ببحر اسود محاط است . بارطین ، تا این اواخر ناحیه ای بود بنام چهارشنبه ،ولی اخیراً وس...
-
مناکو
لغتنامه دهخدا
مناکو. [ م ُک ُ ] (اِخ ) موناکو. شاهزاده نشینی در کشور فرانسه که 15 کیلومتر مربع وسعت و 22300 تن سکنه دارد. مرکز آن شهر مناکو است که بندری است بر دماغه ای مرتفع در دریای مدیترانه . دارای موزه ٔ اقیانوس شناسی و یکی از مراکز مهم جهانگردی دنیاست . در قر...
-
بلوچستان
لغتنامه دهخدا
بلوچستان . [ ب َ چ ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ٔ جنوب شرقی ایران و محدود است از شمال به سیستان ، ازجنوب به دریای عمان ، از مشرق به پاکستان ، از مغرب به شهرستانهای جیرفت و بندرعباس . درسازمانهای فعلی کشور از شهرستانهای زاهدان ، سراوان ،ایرانشهر، خاش و چاه به...
-
سعة
لغتنامه دهخدا
سعة. [ س َ / س ِ ع َ ] (ع مص ) فرارسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). همه را فارسیدن . (المصادر زوزنی چ بینش ص 350). || فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). || گنجیدن در چیزی . (منتهی الارب ). || فراخی کر...
-
تقی الدین سبکی
لغتنامه دهخدا
تقی الدین سبکی . [ ت َ قی یُد دی ن ِ س ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام السبکی الانصاری الخزرجی مکنی به ابوالحسن است . در عصر خود شیخ الاسلام و از مفسران و مناظران بود. فرزند تاج السبکی صاحب طبقات است .در سبک مصر متولد شد و به قاهره رفت و ا...
-
بابل قله سی
لغتنامه دهخدا
بابل قله سی . [ ب ِ ق ُ ل َ ] (اِخ ) (برج بابل ) نامی است که در توراة بیک برج آسمانخراشی داده شده که اولاد نوح در وادی سنجار شروع بساختن آن کردند و میخواستند آنرا تا آسمان ها بلند کنند، حق تعالی برای مجازات این گستاخی خودپسندانه زبان کارگران این بنا ...
-
دری
لغتنامه دهخدا
دری .[ دَ ] (اِخ ) (زبان ...) زبان فارسی رسمی معمول امروزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت .در مورد وجه تسمیه ٔ آن اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم آنها اشاره می شود، خوارزمی در مفاتی...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عفان بن ابی العاص بن امیة. ملقب به ذوالنورین . سومین از خلفاء راشدین و از عشره ٔ مبشره است . به سال 47 قبل از هجرت به مکه متولد شد و اندکی پس از بعثت اسلام آورد. وی مردی ثروتمند و از اشراف مکه بود. از کارهای بزرگ او در اسلا...
-
اسکیجه
لغتنامه دهخدا
اسکیجه . [ ] (اِخ ) اسکجه . اقسانتی . قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق کوملجنه از ولایت ادرنه ، در 48 هزارگزی مغرب کوملجنه و در مسافت 22 هزارگزی ساحل دریا و خود در ساحل نهری موسوم بهمین نام است و جهت شمالی آن با دامنه های کوه ردوب مسدود است و در جهت جن...
-
واحد کار
لغتنامه دهخدا
واحد کار. [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) واحدی که برای سنجش کار یا انرژی به کار میرود. و واحد کار یا انرژی در دستگاه .S.T.M و .S.K.M کیلوگرم متر است و آن کاری است که یک کیلوگرم نیرو را یک متر تغییر مکان دهد. رجوع به انرژی و رجوع...