کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزن ناخالص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واحد وزن
لغتنامه دهخدا
واحد وزن . [ ح ِ دِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحد وزن در اصطلاح فیزیکی همان واحد نیرو است زیرا وزن هر جسم خود قسمی نیرو است و آن نیروئی است که جاذبه ٔ زمین به آن جسم وارد میسازد. واحدهای بین المللی و متداول وزن عبارتند از کیلوگرم نیرو، تن نیرو، ...
-
وزن آوردن
لغتنامه دهخدا
وزن آوردن . [ وَ وَ دَ ] (مص مرکب ) وزن آردن . وزن داشتن . سنگینی داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا): مشقت طاعت در جنب نجات آخرت وزنی نیارد.(فرهنگ فارسی معین از کلیله و دمنه چ مینوی ص 53).چه وزن آورد جای انبان بادکه میزان عدل است و دیوان داد. سعدی .نیاز م...
-
وزن کردن
لغتنامه دهخدا
وزن کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگینی چیزی را اندازه گرفتن . سنجیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : سید گفت ... تو را اینجا چندان مقام باشد که این زر را وزن و نقد بکنند. (فرهنگ فارسی معین از سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 43).
-
وزن نهادن
لغتنامه دهخدا
وزن نهادن . [ وَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قدرو ارزشی برای چیزی دانستن . مهم دانستن : دمنه گفت : ملک کار او را چندین وزن ننهد و اگر فرمایدبروم و او را بیارم . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 73).
-
وزن خوانی
لغتنامه دهخدا
وزن خوانی . [ وَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خواندن یک قطعه موسیقی بدون آهنگ و نگاه داشتن حرکات میزان به وسیله ٔ دست . در ارکسترهای بزرگ ، رهبر ارکستر عهده دار این وظیفه است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وزن دار
لغتنامه دهخدا
وزن دار. [ وَ ] (نف مرکب ) وزن دارنده . دارای وزن . سنگین . || پول باسنگ و تمام عیار. (ناظم الاطباء). پول تمام عیار. (فرهنگ فارسی معین ).
-
وزن سنگ
لغتنامه دهخدا
وزن سنگ . [ وَ س َ ] (اِ مرکب ) وقار و تمکین . || قدر و قیمت . (ناظم الاطباء).
-
هم وزن
لغتنامه دهخدا
هم وزن . [ هََ وَ] (ص مرکب ) هم سنگ . دو چیز که دارای سنگینی برابر باشند. (یادداشت مؤلف ). || دو شعر که در یک بحر عروضی تام یا با زحاف همانند ساخته شده باشد.
-
بی وزن
لغتنامه دهخدا
بی وزن . [ وَ ] (ص مرکب ) (از: بی + وزن ) که وزن ندارد. که فاقد وزن است . || که وقار و ارزش ندارد. مقابل گران سنگ : به بی وزنان بی وزنی دهم گنج زمین بر گاو گردون نالد از رنج . نظامی .رجوع به وزن شود.
-
جستوجو در متن
-
ملاس
لغتنامه دهخدا
ملاس . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) تفاله و ثفل چغندر که قند آن را برای کارخانه ٔ قندسازی گرفته باشند. شیره ٔ سرخی که در آخر از چغندر قند ماند و آن را تکریر و تصفیه نکنند چه خرج آن بیش از دخل بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شیره ای است غلیظ و غیر قابل مت...
-
سره
لغتنامه دهخدا
سره . [ س َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. (برهان ) (جهانگیری ). سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک را سره . (آنندراج ) : زرگرفرونشاند کرف سیه به سیم من باز برفشاندم سیم سره به کرف . کسائی .جایی که خطر ندارد آ...
-
الکل اتیلیک
لغتنامه دهخدا
الکل اتیلیک . [ اَ ک ُ اِ ] (ترکیب وصفی ) یا الکل معمولی از اقسام الکل است که در همه ٔ نوشابه های خمری ، شراب وعرق و امثال آن وجود دارد. و آنرا الکل سفید نیز میگویند. دکتر پریمن در شیمی مختصر آلی (صص 201 - 205)آرد: الکل اتیلیک از اتان مشتق میشود و آن...
-
درست
لغتنامه دهخدا
درست . [ دُ رُ ] (ص ، ق ، اِ) کل . تام . کامل . تمام . (ناظم الاطباء). تمام و غیر ناقص . (غیاث ). که کم نیست : سنگ این نانوا درست است . مقابل کم : وزن یا سنگ درست ؛ که کم نباشد. سنگ تمام . سنگ حق . || وافیه . بخوبی . بسزا. بتمامی .(یادداشت مرحوم دهخد...
-
زر
لغتنامه دهخدا
زر. [ زَ / زَرر ] (اِ) طلا را گویند، و آن را به عربی ذهب خوانند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). اکثر بمعنی طلا و ذهب آید. (غیاث اللغات ). فلزی است زرد و گرانبها و قیمتی و سنگین و از آن نقود زرد می سازند و طلا و تله و تلی نیز گویند و به تازی ذهب نامن...