کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزرا
لغتنامه دهخدا
وزرا. [ وُ زَ ] (ع اِ) وزراء. ج ِ وزیر. وزیران و دستوران . (ناظم الاطباء) : آن وزیری که چون دگر وزراوزرورزی نکرد در یک باب . سوزنی .وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی کردند. (گلستان سعدی ). یکی از وزرای نیک محضر گفت . (گلستان سعدی ).وزر...
-
جستوجو در متن
-
تدبیرگری
لغتنامه دهخدا
تدبیرگری . [ ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) تدبیر کردن . عمل تدبیرگر : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری .فرخی .
-
مخادم
لغتنامه دهخدا
مخادم .[ م َ دِ ] (ع اِ) وزرا. || اهل و عیال و سایر اهل البیت . || نوکرها و غلامها و برده ها و خواجه ها. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
نکورایی
لغتنامه دهخدا
نکورایی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نکورای بودن . صفت نکورای . رجوع به نکورای شود : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری . فرخی .گوید اینجا خاص مهمانْت آمدم اجری خاص از نکورایی فرست .خاقانی .
-
صدری
لغتنامه دهخدا
صدری . [ ص َ ] (اِخ ) وی از شعرای عثمانی است . نام او پیری و به توقادلی زاده شهرت داشت و بعهد سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و با وزرا و اعیان معاشر و به احوال آنان احاطه ٔ کامل داشت و ادعای مهارت در رمل می کرد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
توسط کردن
لغتنامه دهخدا
توسط کردن . [ ت َ وَس ْ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) میانگی کردن . میانجی شدن . وساطت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : یکی از وزرا به زیردستان رحمت آوردی واصلاح همگنان را به خیر توسط کردی . (گلستان سعدی ).
-
علی نوایی
لغتنامه دهخدا
علی نوایی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) وی از وزرا بود و در سال 906 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 203 و 1611).
-
فوریت
لغتنامه دهخدا
فوریت . [ ف َ / فُو ری ی َ ] (از ع ،مص جعلی ، اِمص ) فوری بودن . آنکه چیزی بدون مهلت باشد. || در اصطلاح پارلمانی آن است که دولت یا یکی از وزرا لایحه ای را پیشنهاد کند و بررسی و تصویب سریع آن را خواستار شود: به قید دو یا سه فوریت .
-
ماهی مراتب
لغتنامه دهخدا
ماهی مراتب . [ م َ ت ِ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از اعزاز و اکرام باشد که از پیشگاه سلاطین به امراو وزرا مرحمت می گردد. (آنندراج ). یک قسم درجه و رتبه ٔ افتخاری که به شاهزادگان و نجبای هند داده می شود و عبارت از نشانی است به شکل ماهی . (ناظم الاطباء).
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) یکی از متأخران شعرای عثمانی از اهالی دیاربکر. وی به منشی گری و ریاست دفتر بعض وزرا نایل شده در سنه ٔ 1160 هَ . ق . در شهر «آمِد» مسقطالرأس خویش درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
خادم
لغتنامه دهخدا
خادم . [ دِ ] (اِخ ) مسیح پاشا. در دوره ٔ سلطان مرادخان ثالث از جمله ٔ وزرا بود. در سال 979 هَ . ق . والی ایالت مصر شد و بخوبی کشور مصر را اداره کرد و در 997وفات یافت . (نقل به اختصار از قاموس الاعلام ترکی ).
-
راتب پاشا
لغتنامه دهخدا
راتب پاشا. [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از وزرا و شعرای عثمانی بود پسر صدر اسبق طوپال عثمان پاشا تولد او در شهر فناریکی بوده است . پس از وفات پدر به رتبه ٔ وزارت رسید و به سال 1156 بسمت کاپیتان دریائی منصوب شد وپس از آن والی «موره » گردید و در همانجا بسال 1175...
-
گامبتا
لغتنامه دهخدا
گامبتا. [ ب ِ ] (اِخ ) لئون . حقوقدان سیاستمدار و آزادیخواه مشهور فرانسه متولد در کاهُرس (1838 - 1882 م .). وی در دوران جمهوری سوم فرانسه (پس از سقوط سلطنت ناپلئون سوم ) و جنگ باپروس فعالیت بسیار برای دفاع از فرانسه و تهیه ٔ نیروهای جدید نظامی به کار...
-
غالب پاشا
لغتنامه دهخدا
غالب پاشا. [ ل ِ ] (اِخ ) عبدالحلیم . یکی از متأخران شعرای عثمانی است . وی به تقلید زبان ساده و ناهموار ترکان آناطولی اشعار راجع بلطائف و هزلیات گفته است و از این رو به «ترک غالب » ملقب گشته . او از اهالی استانبول بوده و از منشی گری مالیه آغاز خدمت ...