کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاسور
لغتنامه دهخدا
پاسور. (اِ) نوعی از بازی ورق .
-
هفت لو
لغتنامه دهخدا
هفت لو. [ هََ ] (اِ مرکب ) ورق بازی که دارای هفت خال باشد. (یادداشت مؤلف ). در هر دست ورق چهار هفت لو وجود دارد.
-
چارده
لغتنامه دهخدا
چارده . [ دَه ْ ] (اِ مرکب ) چهارورق ده خال . اصطلاحی در بازی ورق . چارلکات در بازی آس .چاربرگ ورق بازی که بر روی هر یک ده خال نقش شده .
-
قویلی
لغتنامه دهخدا
قویلی . [ ] (معرب ، اِ) نوعی از صعتر است که ورق آن مشابه ورق زوفا است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به صعتر شود.
-
چهارآس
لغتنامه دهخدا
چهارآس . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چهار تک خال ورق . چهار تک خال در بازی ورق . رجوع به چارآس شود.
-
چارسرباز
لغتنامه دهخدا
چارسرباز. [ س َ ] (اِ مرکب ) اصطلاحی در بازی آس و اصطلاحی در بازی ورق . چار سرباز در قمار آس . چارصورت سرباز در ورق بازی . چار سرباز در بازی پاسور چار ورق که بر هر یک صورتی بنام سرباز نقش شده است .
-
وراق
لغتنامه دهخدا
وراق . [ وِ ] (ع اِ) هنگام برگ برآوردن درخت . (ناظم الاطباء). هنگام برگ بیرون آوردن درخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). || ج ِ وَرَق . (المنجد) (ناظم الاطباء). || ج ِ ورق [ به حرکات سه گانه ٔ واو ] . (ال...
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی بازی ورق است .
-
پنج لو
لغتنامه دهخدا
پنج لو. [ پ َ ] (اِ مرکب ) ورق قمار که پنج خال دارد.
-
پکر
لغتنامه دهخدا
پکر. [ پ ُ ک ِ ] (اِ) قسمی بازی ورق .
-
مانگلای
لغتنامه دهخدا
مانگلای . [ گ َ ] (مغولی ، اِ) منقلای . پیشانی باشد... (سنگلاخ ورق 319). منغلای . پیشانی . جبهه . || مقدمه ٔ لشکر. مقدمةالجیش . منقلای . (سنگلاخ ورق 319).
-
بتر
لغتنامه دهخدا
بتر. [ ب ُ ] (اِ) در اصلاح ورق بازان ، بد آوردن در بازی . ورق بد به دست بازیکن رسیدن چنان که بیم باختن باشد.
-
داقنوبداس
لغتنامه دهخدا
داقنوبداس . (معرب ، اِ) بیونانی یعنی مانند غارخاصه و ورق وی و آنچه محقق است نوعی از مازریون است که ورق آن پهن بود و مازر نیز گویند و در بربری دادا گویند و استعمال کردن آن بد بود. (اختیارت بدیعی ).
-
دوپوسته
لغتنامه دهخدا
دوپوسته . [ دُ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) کاغذ کلفتی که بتوان آن را از وسط بریده و تبدیل به دو ورق نمود. (ناظم الاطباء).کاغذ که بتوان آن را پوسته کرد؛ یعنی از قطربه دو نیم و یک ورق را به دو ورق نازک تبدیل کرد.- دوپوسته کردن کاغذ ؛ یک ورق آن را ب...
-
چهارسر
لغتنامه دهخدا
چهارسر. [ چ َ / چ ِ س َ ] (اِ مرکب ) چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه ٔ شاه ورق است در هر دست ورق . و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چه...