کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزنه
لغتنامه دهخدا
ورزنه . [ وَ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودشت بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در جنوب خاور کوهپایه و در کنار زاینده رود. منطقه ای جلگه ای و معتدل است و 2806 تن جمعیت دارد. آب آن از زاینده رود تأمین می شود و محصولات آنجا غلات ، پنبه و هندوانه ...
-
ورزنه
لغتنامه دهخدا
ورزنه . [ وَ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربستان شهرستان گلپایگان ، کنار راه مالرو فیلارخصی به خم وبیج . سکنه ٔ 985 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
-
ورزنه
لغتنامه دهخدا
ورزنه . [ وَ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجردشهرستان قم ، در 2 هزارگزی شمال راه فرعی دستجرد به قم . سکنه ٔ آن 274 تن است . آب آن از رود جهرود و چشمه سار تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، بنشن ، گردو و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغ...
-
واژههای مشابه
-
پل ورزنه
لغتنامه دهخدا
پل ورزنه . [ پ ُ ل ِ وَ زَ ن َ ] (اِخ ) پلی در اصفهان در اواخر بلوک رودشت ، نزدیک قریه ای به اسم ورزنه . (کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 39)
-
جستوجو در متن
-
باجیک آباد
لغتنامه دهخدا
باجیک آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان در 31هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 15هزارگزی راه فرعی ورزنه به اصفهان . جلگه ، معتدل . سکنه ٔ آن 71 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
عربستان
لغتنامه دهخدا
عربستان . [ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه ٔ شهرستان گلپایگان است . این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده است و حدود آن به شرح زیر است : ازشمال به جلگه . از جنوب به خاک اصفهان از خاور به قم از باختر به خونسار. موقعیت طبیعی ...
-
ناریوران
لغتنامه دهخدا
ناریوران . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل و در 24هزارگزی جنوب بابل ،در دشت معتدل هوائی واقع است . هوایش مرطوب و مالاریائی است ، 80 تن سکنه دارد. آب آنجا از سجارود و چشمه ٔپولک و محصولش برنج و غلات و شغل مردمش زراعت است . نصف سکنه ٔ آ...
-
رودشت
لغتنامه دهخدا
رودشت . [ دَ ] (اِخ ) رودشتین . از دهستانهای بخش کوهپایه ٔ اصفهان است . (ازمعجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبه ٔ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن ، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها ...